کردن عمه (۱)

1402/01/29

سلام به همه دوستان . این قضیه واقعی هست. هر دوستی ناراحت میشه و هر کی خودش جنبه نداره نیاد تهمت بزنه و چیزی که خودش هست را به دیگران نسبت بده و کامنت و فحش و ناسزا بگه . چون شما که اهانت میکنی موفق نشدی در کاری دلیل نمیشه دیگران هم موفق نباشن . اسمم حمید هست ۳۰ ساله مجرد و ساکن یک شهر نسبتا بزرگ هستم . عاشق دختری بودم و موفق نشدم به ازدواج باهاش و نتونستم با دختر دیگه ای اون حس را داشته باشم و با مشکلات روز جامعه ازدواج برای من سخت شد . خونه پدرم زندگی میکنم و قد و وزن و شغل و در آمد ساده و معمولی دارم . یه عمه دارم به اسم زهرا که ۱۰ سال از من بزرگتر هست و ازدواج کرده و حاشیه شهر توی محلات اطراف ساکن هستن . یه دوست دختر داشتم دو سه سال با هم بودیم ولی اون فکرش جای دیگه بود ‌ با هم زیاد سازش نداشتیم و زیاد بحث و قهر میکرد . بخاطر سکس میرفتیم خونه خالی اولین جایی که جور میشد و این مشکل مکان همیشگی بود برای ما و حال ما همیشه گرفته میشد تا ماهی یکی دو بار با زور جایی ردیف بشه و بریم سکس کنیم . عمه من از بچگی روی من تسلط داشت و منو میفرستاد برای خرید و کارای روزمره و بعد یواش یواش در واقع نقش یه مراقب را براش داشتم و با هم بزرگ شدیم و اون ازدواج کرد و رفت سر زندگی خودش و تنها شدم . بگذریم از جزییات حوصله سر بر هستن . با عمه مم رابطه کمکی اعم از قرض پول و ضامن بانکی شدن و کمک برای کارای اثاث کشی و ‌‌… بگو بخند فامیلی ساده داشتم و گاهی ماهی دو سه بار خونه همدیگه امد و شد داشتیم در حد یکی دو ساعت . یه بار با دوست دخترم رفتیم واسه دور زدن و از شانس ما عمه من ما را دید چند لحظه و بعد زنگم زد که دوست نو مبارک و متلک و… خلاصه با دوس دخترم بحث که دیدن ما را و سردرد شد و… اما عمه زهرا به کسی چیزی نگفت و کسی بهم متلکی ننداخت و فهمیدم راز دار و دهن قرص هست . یه روز که اومدن خونه عمه مم و شوهرش یواشکی گفت چه خبر از دوستت؟ بابا نشدی و خندید . وقت رفتن گفتم من که شانس ندارم وگرنه اینجور نمیشد . گفت خب نرو بگرد باهاش برو یه جا مطمئن بشینین حرف بزنین . گفتم سراغ داری جا امن؟ گفت نه . گفتم هست ولی تو که نمیزاری . گفت منظور؟ گفتم بزار بیایم خونتون که مجبور نشیم بریم دور دور ببینن ما را شر بشه . گفت خجالت بکش و رفتن . دو سه روز بعد زنگم زد برای کار خونه تکونی شب عید و گفت شوهرم که کارش صبح تا عصره شهرک صنعتی و بچه م هم توی دست و پا و کمکم میکنی بیای یکی دو روز؟ گفتم نیرو کمکی را هم بیارم ؟ خندید گفت تنها بیا گفتم با دوستم میام . گفت بیاین قدم بچشم . خلاصه دوست دخترم را راضی کردم بریم خونشون و یه روز صبح ردیف کردیم رفتیم خونه عمه و بعد که نشستیم عمه گفت کارام یه سالی هست موندن و اومدین کمک یا مهمونی و من گفتم هر دو . گفت خب پس از خودتون پذیرایی کنین تا من برم کابینت ها آشپزخونه را بریزم بیرون مرتب کنم. به دوست دخترم گفتم بریم اتاق خواب و یه دست حال کنیم بعدم یه کم کمک بدیم و بریم قبول کرد . ما رفتیم اتاق خواب و در هم قفل نداشت ولی بستیم و شروع کردیم برای همدیگه خوردن و تا که لیز شدیم کیرمو کردم کوس دوست دخترم و پاهاشو دادم بالا وسط حال کردن عمه زهرا در اتاق را باز کرد و اومد داخل و دید که کیر من تا تهش توی کوس دوست دخترمه و داریم میکنیم . یهو شروع کرد حرف بد زدن و مگه اینجا جنده خونه است و بی حیا ها و پاشین جمع کنین و من بلدم چیکار کنم و… خلاصه افتادیم غلط کردن و پوشیدیم و الفرار از خونه عمه و توی راه هم دوست دخترم هر چی ناسزا بود بار من کرد و گفت حیثیت منم بردی و کات برای همیشه و حرفام اثر نکرد و جایی پیاده شد از ماشین و رفت که رفت و بعدش هم از همه جا بلاک کرد . منم حال بد رفتم دو سه روزی و بخودم فحش دادم بابت کارم تا اینکه عمه مم زنگ زد روی گوشیم . ترسیدم ولی جواب دادم . گفت اگه باز جنده نمیاری خونه ما بکنی پاشو بیا کمکم یه روز و منم از ترس اینکه نگه جایی و از دلش در بیارم گفتم باشه و هماهنگ کردم یه روز از صبح رفتم کمکش . قالی میشستیم توی حیاط و کف آشپزخونه و آب و آبریزی شب عید . عمه یه دامن پوشیده بود مشکی تا ساق پاهاش و یه لباس معمولی آستین دار قرمز برای کارای خونه . وقتی کار میکردیم ناخوداگاه پاهای سفید و بی مو و قشنگش توجه منو جلب کرد . عمه هیکل قشنگ و رو فرمی داره . سینه های درشت و باسن بزرگ و صورت خوبی داره . وسط کارا گفت هر چی من میگم برای خودته و از من دلخور نشو و من بزرگت کردم و حیف تو و از این جنده ها زیاد هستن و گول نخور و… گفتم باعث‌کات ابدی شدی و دوستی دو سه ساله منو باهاش تموم کردی . گفت خوب کردم و کسی که اونجور زیرت خوابیده بود و کیر به اون گندگی را راحت خورده بود تا تهش مشخص بود خیلی جنده و خرابه و گشاده و داده به همه و لیاقت تو را نداره . بعد گفت پرده ش را که تو نزدی قبلا؟ گفتم نه اوپن بود از اول دوستی مون . گفت من برا خودت و خودمم گفتم به یکی میگفت خونه عمه ش میریم سکس میکنیم واسه منم شر میشد . خلاصه یه حرفایی زد که واقعا حس کردم خودش میخاره و هی از کردن و کیر و کوس و ماجراها که لو رفته بود از افرادی که میشناخت و دردسر شده بود گفت برام و منم مرتب شوخی کردم و گفتم تو کجا دیدی و سایز پسره چقدر بوده و… اونم با جارو و وسایل چند بار زد روی کمر و کونم . گفتم نزنی یه جا مشکل ساز بشه ؟ و اشاره کردم به کیرم و تخمام و خندیدم که یهو گفت بیشعور نترس دلم نمیاد بزنم به اون کیر گنده ت و خندید . وسط، خونه تکونی و کارا چند بار زدم با دستم در کونش و گفتم چقدر گنده است همش تو دست و پاست این کونت و تو چطور با این کون گنده ت کار میتونی بکنی و اونم گفت مثل تو که بهت نمیاد اینجور کیر کلفت کرده باشی و هر چی میخوری انگار میره تو کیرت و خندید . ساعت ۱۱ اون وقت ها بود عمه گفت ساعت ۱ باید برم دنبال بچه م بیارمش از مدرسه و داشتیم حرف میزدیم یهو روی سرامیک ها که خیس بود لیز خورد و اخ بلندی گفت و نفسش رفت ته دلش و نشست همونجا تکون نخورد . ترسیدم که جاییش شکسته باشه رفتم کمکش و بلندش کردم و توی بلند کردن دامنش خیس شده بود و گفتم بشین دو دقه حالت جا بیاد و رفتیم یه گوشه حال روی یه مبل نشوندمش . پای چپش درد گرفت چون وزنش بالا بود و بی هوا زمین خورد و کمرش هم درد گرفته بود . وقتی نشوندمش روی مبل با دامن خیس گفت گند خورد به همه جا ‌ و بزار لباس برم عوض کنم . گفتم صبر کن بگو کجاست من میرم میارم برات استراحت کن و گفت برو اتاق خواب توی کشو وسطی شلوار دارم بیار . رفتم اتاق و کشو را باز کردم و شلوار برداشتم و کشو های دیگه م باز کردم و یه لحظه و تموم ست شورت و سوتین هاشو دیدم و واقعی دلم خواست اصل کار را ببینم . برگشتم پیشش دیدم ناله میکنه و گفت آه تو و دختره گرفت منو و منم خندیدم گفتم چیز که عوض داره گلگی نداره و گفت بیشعور هنوز تو فکر اونی؟ گفتم نه . گفت دروغ نگو مگه میشه ؟ گفتم آره میشه چون بهترش را سراغ دارم . گفت کیه؟ گفتم جلوم نشسته . گفت بیشعور و خندید . نشستم جلوش همینجور که نشسته بود روی مبل و ناله میکرد و گفتم صبر کن کمکت کنم لباس خیست را عوضش کنی گفت بی حیا جلوی تو؟ گفتم تو منو لخت دیدی منم ببینم که خجالت نکشم دیگه ازت . عمه زهرا گفت احمق من متاهلم و چی را ببینی؟ گفتم تو دیدی چیزی شد؟ منم ببینم چیزی نمیشه . دامن را گرفتم درش بیارم گفت بی ادب و کمرش را تکون داد تا دامن را در بیارم . یه شورت سفید داشت که یه کوس قلمبه توش بود .‌ دامن را در آوردم گفتم شورتت هم خیس شده بزار در بیارم گفت نه زشته گفتم بزار ببینم مال تو کوچیکه که مال منو مسخره میکنی و دست انداختم شورت را در آوردم از پاش . گفت دیونه من چند روزه فرصت نکردم شیو کنم خجالت میکشم . یه کوس قلمبه با چوچوله بزرگ و مو هاش که حدود سه چهار میلیمتر شده بودن . وقتی نگاهش کردم دلم ریخت . خیلی سالار بود کوسش و مرتب سعی داشت ببنده پاهاشو و میگفت بسته برات شلوارمو بپوشون . همین جور که جلو مبل نشسته بودم پاهاش را بردم بالا و خواستم لاشو لیس بزنم دست گذاشت روی سر من و گفت نه زشته و گناهه و بسه شوخی و… اما لای کوسش یه آب کوچولوی چسبناکی بود که میگفت منو لیس بزن . گفتم نزاشتی که با دوستم حال کنم بزار جبران کنم . گفت دیونه منو جای اون میخوای بکنی؟ گفتم نه اونا خیلی کردم ولی کوس به محشری تو نکردم . گفت تمیز نیستم صبح تا الان کار و عرق کردم و شیو نیستم بزار یه دفه که آماده م . میفهمیدم بهونه میاره ولش کنم . گفتم من فقط،میخورمش و تمام . گفت تو که نمیشی باز . گفتم بخورم حالم جا میاد و یهو پاهاشو دادم بالا و سرم را بردم جلو با زور و کوسش را بوسیدم و بو کردم . گفت دیونه زشته بسه برای امروز ولی من یه کوس دیدم که آماده ی کردن شده و خودش میگه منو بخور و بکن و به حرف کسی گوش نکن . گفت کمر و پام درد گرفتن آییی واییی ول کن اما زبونم را رسوندم به چوچولش که بزرگ و قهوه ای بود و کردم دهنم و مکیدمش یهو انگار تسلیم شد و یه آه بلندی کشید و گفت دیونه کار خودتا کردی آخرش…خیلی گوه و کثافت و لجنی …فقط زود کارتو بکن و یهو خر نشی به کسی بگی و آبرو ریزی درست کنی و… رون های سفید و تمیزش را گذاشتم روی شونه هام توی همون حالتی که نشسته بود روی مبل و کونش و کوسش را آوردم لبه مبل و شروع کردم به لیس زدن کوس نازش . بویی که میداد بیشتر تحریکم میکرد و ناله هاش و تکون هاش حشری ترم میکرد . یهویی خودش کف پاهاش را گذاشت روی شونه هام و کوس و کونش را داد جلو دهنم و گفت دیونه از کجا میدونستی عاشق خوردن هستم؟ ‌ بخورش زود تا آبش بیاد و من میخوردم و زبونمو توی کوسش فرو میکردم و آهش میرفت بالاتر با یه دستش سعی میکرد سر منو کنترل کنه و با دست دیگه ش سعی میکرد لای کوسش را با دو انگشتش باز کنه و همزمان چوچوله را بسمت بالا و نافش میکشید و حس میکردم انگار کلیتوریسش بزرگتر و قرمز تر میشد و دیگه ناله هاش تبدیل شدن به عزیزم و جونم و بخورش و عجب کوس لیسی هستی لعنتی و…وسط کار سوراخ کونش را دیدم و فهمیدم که آنال هم رابطه داشته و گفتم شوهرت از کون میکنه ؟ گفت آره گاهی و شروع کردم سوراخ کونش را خوردن که گفت کثیفه نخورش ولی بویی که میدادن کوس و کونش عالی بودن . گفت کون من تحمل کیر تو را نداره ها بیخود لیسش نزن . زبونم را میکرد توی کونش و کوسش و اونم روی مبل و پاهاش بالا . عمه زهرا یهو گفت دیونه کی اینقدر تو کیرت کلفت شد گفتم تا تو را دید اینجور شد گفت تو که در نیاوردی ببینم چقدر شده و فهمیدم که دلش عمه جون کیر میخواد . تا بلند شدم شلوارم را دربیارم فوری لباس خودش را با اه و ناله ناشی از زمین خوردن در آورد و گفت باز کن سوتین منو ‌ . بهش گفتم من هنوز میخوام بخورم گفت خب بخواب زمین تا بشینم دهنت و تا خوابیدم وارونه نشست دهن من و حالت 69 شدیم و زبون من تو کوس و کونش و اونم کیر منو با صدایی میخورد که میفهمیدم واقعی اختیار شهوتش دست خودش دیگه نیست و گاهی فقط، میگفت یواشتر کیر کلفت و گاهی میگفت دردم میگیره تازه خوردم زمین وحشی بازی در نیار . خدایی کوسش معرکه بود . گفت کیرت گنده است بزار اول خودم بشینم و برگشت روی من و کیرم را گرفت کشید لای چاک کوس خیسش و آروم نشست روی کیرم . خیلی داغ بود و لیز و تا اومد پایین چشم تو چشم شدیم خجالت کشید و صورتش را کرد اون طرف و منم سینه ش را کردم دهنم و کمرش را بغل کردم تا خودش تلمبه بزنه . جوری کمر میزد عمه که کیرم با تخماش را انگار میخواست از ریشه در بیاره و منم سعی میکردم با گرفتن و باز کردن قمبل هاش کنترلش کنم . خیلی حال داد خدایی و منم گاهی انگشت میکردم کونش تا حشری تر بشه . بهم گفت چطوری زود آب کیرت میاد؟ گفتم تو بگو منم میگم . گفت داگی بکنی کوس و بمالیش همزمان چوچولم را زود حال میام . روی همون زمین داگی گفتم بشه و یه لیس هم زدم از جفت سوراخاش و کیرم را کردم کوسش و خم شدم روش و دستم را بردم همزمان بمالم چوچوله را که برگشت گفت توش نریزی آبت را و تا گفتم نه اولین لب را بهم داد و گفت احمق من خیلی زود وابسته میشم و عادت میکنم . منو کردی حالا من یه مدت دیونه میشم هی دلم میخواد . منم گفتم منم مثل خودتم و هر وقتی بگی میام . گفت قول؟ گفتم قول و باز سرش را برگردوند توی حالت داگی و‌ لب دادیم و گفت چون دوستدارم بریز توش قرص میخورم ولی کیرت مال من باشه فقط منم گفتم باشه و شروع کردم محکم تلمبه دادن و مالش چوچول همزمان با دستم و گاهی کوسش صدا میداد و بیشتر وا میداد عمه جون تا فرو کنم که یهو لرزید و خودش را جمع کرد و سعی کرد دستم را بگیره دیگه نمالمش و التماس که وای الان جیش میکنم ول کن کافیه و آب خودت را بیار . ازش خواهش کردم کونش را هم بکنم گفت درد داره کوس را بکن نزدیک آبش بکن کون که اذیت نشم زیاد و منم همون داگی کونش را انگشت میکردم حین کردن کوسش و تا باز شد توف زدم به سوراخ کونش و کردم توش که خیلی داغ بود و بر خلاف حرف عمه تنگ نبود و رفت راحت توی کونش و تند تند زدم تا آبم بیاد و ریختم کونش و اونم ناله و التماس یواش تو را خدا و زود بیار جر خورد کونم . وقتی ریختم کونش خوابیدم روش و همون مدل دراز کشیدم روش حدود دو دقیقه و جفتمون خجالت میکشیدیم از هم که یهو گفت پاشو من برم دسشویی و باید برم دنبال بچه بیارم از مدرسه . بلند شدم لای کونش و کوسش پر توف و آب کیر و آب کوس و کثیف کاری و… بود . توی صورت هم نگاه نکردیم و دستمال کاغذی را با بدبختی پیدا کردم ‌ و اونم خوابیده بود به شکم تا پاکش کنم . بعد رفت دسشویی و گفت نامرد کارمو ساختی و تا دسته هم فرو کردی و منم مثل دوست دخترت گشاد کردی . گفتم ببخشین و قول میدم پسر خوبی باشم و رفتم دسشویی برگشتم لباس پوشیدم بهم لب دادیم و گفت برو و ناهار خوردی استراحت کردی بیا باز کمکم و به روی منم نیار دیگه چطور منو مست کردی و کردیم . گفتم چشم . رفتیم و عصر باز برگشتیم کمک واقعی بهش دادم و تازه این شروع رابطه منو عمه زهرا بود و خیلی با هم کردیم و خاطرات سکسی با هم داریم و کارای دیگه کردیم و با دوست هاش و کسانی دیگه آشنام کرد و سکس های بیاد موندنی کردیم که سعی میکنم باز براتون تعریف کنن

ادامه...

نوشته: حمید


👍 61
👎 8
180901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

924041
2023-04-19 00:39:11 +0330 +0330

تو الان عمتو کردی موفقیت حساب میشه ؟؟؟

2 ❤️

924086
2023-04-19 02:56:07 +0330 +0330

عالی

0 ❤️

924093
2023-04-19 03:07:27 +0330 +0330

خیلی قشنگ و واقعی بود براوور به دل می‌نشست

0 ❤️

924097
2023-04-19 03:21:29 +0330 +0330

حیف وقت که گذاشتم واسه خوندنَش

1 ❤️

924117
2023-04-19 05:43:22 +0330 +0330

جالب بود ممنون
از بقیه سکسهات هم بنویس
در کل ادامه بده

0 ❤️

924124
2023-04-19 06:45:54 +0330 +0330

شهوانی پر شده از داستان گی خواهشن دوستانی که محارم می‌نویسن‌ بیشتر فعال باشن دمتون گرم منتظر قسمت های بعدی هم هستم

2 ❤️

924163
2023-04-19 13:41:19 +0330 +0330

تعریف نکن. ریدم تو نوشتارت جقی

1 ❤️

924173
2023-04-19 15:20:15 +0330 +0330

کونکش آخه کردن عمه جتده پیره سگت موفقیته مگه
همچی گفتی فکر کردم حتما آنجلینا جولی رو کردی

1 ❤️

924235
2023-04-20 02:31:30 +0330 +0330

عالی بود بازم بنویس

1 ❤️

924281
2023-04-20 19:29:32 +0330 +0330

واقعا از بچگی هرچی کیر نثار عمت کرده بودن انگار واقعا خورده.گشاددددددددددددددد.

1 ❤️

924336
2023-04-21 02:32:03 +0330 +0330

خیلی خیلی خوب و زیبا و با جمله بندی درست و واقعیه واقعی ریدم تو تخیلت کیر خر ملا نصرالدین تو نافت

1 ❤️

925170
2023-04-26 04:35:33 +0330 +0330

قشنگ نوشتی

0 ❤️

925756
2023-04-30 08:54:09 +0330 +0330

عمه ها کردنی هستن

0 ❤️

926568
2023-05-06 00:27:02 +0330 +0330

کمک کردی تا ظهرو کردیش بعد گفت ناهاربرو بعدبیا کمک چطور عمه ایه؟مگه داریم یه جا کار می لنگه اولین گافت

0 ❤️

954289
2023-10-24 23:57:51 +0330 +0330

کیر همه اهل شهوانی تو کون خودت و عمه ات

0 ❤️

974170
2024-03-08 00:03:37 +0330 +0330

منم خیلی دوست دارم عمه ام رو بکنم

0 ❤️




آخرین بازدیدها