از سمیه تا المیرا (۲)

1402/12/01

...قسمت قبل

حدود 3 ماه بعد از اینکه خونه هامون از هم جدا شد الهام ازدواج کرد و با همسرش کارگاه رو اداره میکردن آخر هفته ها هم به ما سر میزدن و کباب میخوردیم رابطه من و الهام بعد از اینکه ازدواج کرده بود بهتر و بهتر شد چون خداوکیلی مثله مادر بودم براش و منم واقعا اون رو به اندازه دختر نداشته ام دوست داشتم شوهرشم پسر خوبی بود الیاس پسر خوش تیپ و خوش قیافه ای بود که واقعا با الهام خیلی بهم میومدن و زوج دوست داشتنی بودن یعنی من این حس رو بهشون داشتم.
حدود یه سالی از این ماجرا گذشت و جهان سکته مغزی کرد و فوت شد این اتفاق خیلی برام سخت بود چون این بار دلم نمی خواست از جهان جدا بشم و تکیه گاهم رو از دست دادم حسابی بهم ریخته بودم تا چند ماه مرگ جهان رو باور نمی کردم یه چند باری الهام میموند پیشم اما گفتم بره به کار و زندگیش برسه بالاخره اونم زندگی داره و باید به کارگاهش که حالا تبدیل به یه برند شده بود برسه.
بهش قول دادم که زود خودمو پیدا کنم و دوباره بلند بشم.
و ازم خواست که به کارگاهشون برم و سرمو با کار گرم کنم.
من 38 سالم بود و دو بار ازدواج کرده بودم و الانم دوباره یه بیوه تنها شده بودم گفتم بذار به حرف الهام گوش کنم و برم کارگاه و خودمو سرگرم کنم تازه اونجا بود که عمق فاجعه رو در روابط الیاس و الهام فهمیدم الهام رو بردم خونه خودم و با اصرار زیاد مجبورش کردم که بگه چشونه و الهام زد زیر گریه و گفت سکس برای من سخته وقتی از کون میکنتم یاد…
حرفشو فهمیدم به خاطر تجاوز باباش بهش اون نمیتونست رابطه سکسی خوبی با الیاس داشته باشه بخصوص وقتی الیاس هم مثله همه مردها سکس از کون رو دوست داشت و الهام…
گفت الیاس میگه میخواد ازم جدا بشه به خدا دست من نیست که اینجوریم نمیتونم به خدا اینکه حالم بد میشه و از الیاس متنفر میشم و باهاش بداخلاقی میکنم دست خودم نیست بغلش کردم و گفتم میدونم عزیزم میدونم و بوسیدمش و گفتم بذار برای این مشکل هم یه راه حل پیدا می کنیم اما هر کاری کردم مشکلشون حل نشد و الیاس هم حق داشت الهام هم حق داشت الیاس زن داشت و سکس می خواست و حق هر مرد متاهله و الهامم قربانی تجاوز بود اونم بمدت طولانی و رابطه براش کابوس بود و اونم حق داشت در نهایت الهام هم یه زن مطلقه شد و الان دو تا زن بیوه بودیم یکی 38 ساله و یکی دیگه 32 ساله که مدت زمان زیادی از زندگی مشترکشون نمی گذشت و واقعا خیلی ناراحت بودم براش زندگی دخترم نابود شد فقط بخاطر…
الهام اومد و با هم زندگی می کردیم دیگه اون الهام شاد و خندون نبود عصبی بود و گند اخلاق و اصلا به خودش نمیرسید یه بار از بس حمام نرفته بود به زور بردمش حمام و مثله بچه کوچولو ها خودم حمامش دادم بهش گفتم دختر چه کون قشنگی داری برای همینه الیاس می خواست بکنتش گفت کثافت گاهی می خواست روزی دو بار بهش کون بدم گفتم حق داشت کون به این قشنگی و یکی زدم بهش خندید و گفت نکن تو رو خدا گفتم باشه اما دستمو لای پاش گذاشتم و کوسشو میمالیدم و هیچی نمی گفت منم بیشتر میمالیدم کوس و کونشو قمبل کرد و داد بالا و سر و سینه اش رو داد پایین منم دستمو کردم توی کوسشو عقب جلو میکردم و سوراخ کونشو لیس میزدم آه و ناله اش حمام رو برداشته بود و دائم براش تکرار میکردم کونت چقدر قشنگه چه سفیده چه سوراخش خوشرنگه سرمو توی کونش کرده بودم و سوراخشو لیس میزدم و شروع کردم بوسیدن کونش بهش میگفتم قربون این کون خوشگلت چقدر سکسیه چقدر جذاب و تحریک کنندست می بوسیدمش چنگش میکردم لمبرهاشو و کوسشم میمالیدم که گفت کوسمو بخور کوسمو بخور گفتم بلند شو پاتو باز کن تا برات بخورم بلند شد کف حمام روی کمر خوابید و پاهاشو باز کرد و خودشم چوچولشو میمالید و میگفت بخورش بخورش منم انگشتم توی کوسش عقب جلو میکردم و چوچولشو میخوردم که ارضا شد
خوابیدم روش بهش گفتم به من نگاه کن و ازش لب گرفتم گفتم دیدی رابطه جذابه؟ و بد نیست گفت الان ازت بدم اومده گفتم غلط کردی باید منو ارضا کنی رابطه دو نفرست و سینه هامو توی دهنش میکردم و دستشو گذاشتم روی کوسم وگفتم منم مثله خودتم کسی نیست به این حال بده شروع کرد مالیدن کوسم گفت پاشو پاهاتو باز کن اونجوری بیشتر حال میده بلند شدم کونمو بهش کردم یه قر واسش دادم که یکی زد به کونم و گفت کون خودت که قشنگ تره گفتم کون زنها همیشه قشنگه چون چیه؟
دنبه ای و نرمه حالا فهمیدی؟ خندید و به کونم دست می کشید و لمبرهاشو چنگ زد و گفت جون چه نرمه این دنبه خالصه و بوسیدش گفتم دیدی کون زنها چه وسوسه انگیزه؟
همه زنها مردا رو با کونشون رام میکنن هیچ مردی نیست بهش کون بدی و دفعه بعد برای دوباره کردنش التماس نکنه گفت دقیقا و خندیدیم کف حمام خوابیدم پاهامو باز کردم کوسمو نگاه میکرد گفتم سینما نیست بخورش و شروع کرد خوردن گفتم هم بخور هم انگشتت رو بکن توی کوسم انگشتشو تا نصفه میکرد گفتم انگشتت رو تا ته بکن توش تا ته تا ته منم ارضا شدم حمام کردیم و با هم رفتیم بیرون شب که شد اومد گفت میشه پیشت بخوابم؟
گفتم به شرطی که دو تایی لخت توی بغل هم بخوابیم خندید و گفت شیطوووون شدی گفتم شرایط اینه گفت باشه لخت شد و اومد کنارم خوابید منم لخت شدم و بغلش کردم بهش گفتم من و تو که تنهایم چرا باید لباس بپوشیم بیا دیگه لخت بچرخیم توی خونه خندید و گفت قبوووله بغلش کردم و دستمو به کونش می کشیدم گفت صبر کن و چرخید و کونشو بهم کرد و گفت حالا هر کاری دوست داری بکن گفتم پس چرا همین کارو برای الیاس نکردی؟ گفت اون کارهایی میکرد که منو یاد… مینداخت و خالمو بد میکرد اما تو اون کارها رو نمیکنی گفتم چیکار میکرد مگه؟ گفت حال خوب امروزمونو خراب نکن لمبرهای کونشو چنگ زدم و گفتم چشم کون قشنگ من و خوابیدیم.
از فرداش دیگه لخت توی خونه میچرخیدیم و هر بار به کونش دست میزدم و میگفتم جون چه نرمه ماله کیه این؟ گفت ماله الیاس بود الان دیگه هعی. یکی زد به کونم و گفت این ماله کیه؟ گفتم الان ماله توعه یکی دیگه زد گفتم این زدنها یعنی از کونم خوشت میاد؟ خوشت میاد؟ و خندید از اون روز به کونم ضربه میزد و میگفت ازش خوشم میاد گفتم زدن با بوس باید همراه باشه و خندید و کونمو بوسید کم کم این ضربه زدن و بوسیدن رو برای همدیگه تکرار می کردیم و خیلی کارهای دیگه انجام میدادیم که گفتنی نیست و باید در دنیای دو تا خانم باقی بمونه.
یه روز بهش گفتم الان دیدی که رابطه می تونه چقدر زیبا و جذاب باشه؟ خاطرات تلختو فراموش کن و به خاطرات خودمو خودت فکر کن میدونم سخته فراموش کردن اون خاطرات اما هر وقت بعد رابطه چیزی ناراحتت کرد بیا اینجا برام لخت شو ببینم این الیاس چیکار کرده تا خودم برات ببوسمش خوب بشه خندید و گفت مامان جونم مثله بچه ها اینو گفتی مگه من کوچولو ام؟ گفتم تو کوچولو کون قشنگ منی و خندیدیم و دو تایی لخت توی بغل هم خوابیدیم صبح بهم گفت درباره حرفات خیلی فکر کردم اما من روم نمیشه به الیاس زنگ بزنم گفتم بسپارش به من به الیاس زنگ زدم و کلی باهاش حرف زدم اونم گفت من الهام رو خیلی دوست دارم اصلا نتونستم فراموشش کنم اما خب آخه گفتم اونم درست شده نگرانش نباش تو امشب بیا خونه ما با هم حرف بزنیم گفت چشم میام شب ساعت 8 میرسم خدمتتون.
به الهام گفتم یه تاپ تنگ و یه شلوار قرمز تنگ بپوش زیر شلوارتم یه شورت سفید بپوش گفت شورت سفید ندارم رفتیم شورت سفید خریدیم و عطر و یه سری خرت و پرت زنونه و لاکو…
اومدیم خونه الهام حمام کرد و لاک زد و همون لباسایی که گفتم رو پوشید و موهاشم خودم درست کردم و یه رژ قرمز کمرنگ هم زد و الیاس اومد با یه دسته گل که تقدیم الهام کرد و بغلش کرد و همدیگه رو بوسیدن و الهام گریه کرد و گفت خیلی نامردی دلم برات تنگ شده بود الیاس گفت منم همینطور و دوتایی توی بغل هم بودن که گفتم سلام به جمع و دوتایی خندیدن و گفتن سلام و اومدن نشستیم و کلی حرف زدیم و با هم شام خوردیم که الیاس و الهام زیاد نخوردن در حد یکی دو لقمه و بیشتر حرف زدن و حرف هایی رو زدن که از گفتنش پرهیز میکردن اما اون شب فرصت خوبی بود برای گفتن خیلی از حرفها.
از حرفای الیاس معلوم بود که الهام از شوهرداری چیزی بلد نبوده یعنی کسیو نداشته که یادش بده و اینجا کوتاهی من بود برای این موارد من قول دادم که این مشکلات حل میشه و بحث سکس شد که گفتم این یه موردیه بین خودتون دوتا و باید با کمک هم حلش کنید که الهام گفت این آقا گفتم ادامه نده الهام.
آقا الیاس امشب شما اینجا بمونید خوبه که امشب رو با هم باشید الیاس قبول نکرد اما با اصرار من قبول کرد و موند شب هم با الهام گذاشتم که توی اتاق منو جهان و روی تخت دو نفره بخوابن قبلشم به الهام سفارش های لازم رو کردم گفت مرسی مامان جونم خودمم قبل شام قرص آرام بخش خوردم و تا رفتم توی تخت خوابم برد چون دوست نداشتم صدای سکس شون رو بشنوم صبح که بیدار شدم الیاس و الهام خواب بودن چون هنوز در اتاق بسته بود وقتی بیدار شدن صبحانه رو براشون آماده کرده بودم و صبحانه رو خوردن و هیچ کدوم از ادامه رابطه حرفی نزدن به الهام گفتم بره کارگاه و یه سری به اونجا بزنه من با آقا الیاس حرف دارم که الهام گفت مامان جان بیا توی اتاق کارت دارم رفتم توی اتاق الهام گفت الیاس شهوتش خیلی بالاست اما من بیشتر از یه بار نمی تونم دیشب به زور دو بار کرد با این شرایط برگشتیم سر خونه اول
گفتم نه نگران نباش تو برو شرکت من درستش میکنم باید تنها باشیم بعضی حرفا رو بزنیم گفت خودتو خسته نکن الیاس ده بار سکس می خواد من نمی تونم گفتم باشه تو برو درستش میکنم.
الهام لباس پوشید و رفت به الیاس گفتم الیاس جان لطفا برو توی اتاق الان میام و بی هیچ حرفی رفت توی اتاق منم پشت سرش رفتم توی اتاق و هولش دادم روی تخت و گفتم بیا هر چی شهوت داری توی من خالی کن شوکه شده بود و ماتش برده بود بهم زبونش بند اومده بود شلوارشو دراوردم و شروع کردم خوردن کیرش اصلا بهش نمیومد اما کیر کلفتی و درازی داشت بلندم کرد و تاپ و سوتینم رو دراورد و شروع کرد خوردن سینه هام و یکم می خورد و گازشون میگرفت و بهشون سیلی میزد شلوار و شورتم رو کشید پایین و شروع کرد خوردن کوسم که یهو صدای الهام اومد گه توف تو شرفت سمیه جنده توف تو صورتت الیاس کوس لیس کهنه خور اومد جیغ برنه و داد و بیداد کنه که به الیاس گفتم بیا کمک و گرفتیمش و آوردیمش روی تخت الیاس دهنشو گرفته بود و منم لختش کردم و لباساشو دراوردم و به الیاس گفتم میای سرتو میکنی لای پاش و تا جایی که می تونی کوسشو میخوری و انگشت بزرگتو داخلش عقب جلو میکنی تا الیاس ولش کرد من دهنشو گرفتم و با پاهاش نمیذاشت الیاس نردیکش بشه اما الیاس موفق شد و شروع کرد خوردن کوسش کم کم آروم شد منم در گوشش حرف میزدم بهش گفتم باور کن الیاس ماله خودته مگر خودت نگفتی اون ده بار می خواد؟ 9 بارشو من میدم یه بارشو خودت بده و الیاس رو از دست نده می خوای از دستش بدی؟
خواست حرف بزنه و دستم جلوی دهنش بود دستمو برداشتم نگاهم کرد و زد زیر گریه اون فقط گریه میکرد و الیاس هم کوسشو میخورد گفت نه دیگه من نمی تونم گفتم الان اول صبحه آبش زود میاد من بهش بدم بعد تو آبش دیرتر میاد و وحشی تر میشه گفت نه بگو بس کنه بگو بس کنه گفتم الیاس بسه الهام اومد بلند بشه الیاس گفت دیشب کون ندادی الان باید کونتو بکنم و گرفتش و انداختش روی تخت و سرشو کرد توی کونش الهام به شکل عجیبی گریه میکرد و التماس میکرد مامان نذار بکنه تو رو خدا نذار بکنتم گفتم باشه این همه گریه نداره اما حق نداری از اتاق بیرون بری رفتم در اتاق رو قفل کردم و به الیاس گفتم ول کن الهامم رو و خودم براش قنبل کردم الیاسم مثله گرسنه ها افتاد به جون کونم انصافا هم خیلی خوب میخورد بعدش کیرشو توی کونم چپوند و گفت جون و کیرشو تا ته می چپوند توی کونم و یکم درش میاورد و دوباره تا ته می چپوند توی کونم انقدر که حس میکردم تخماشم کرده توی کونم و بعدش شروع کرد کردن و عقب جلو کردن موهامو توی دستش گرفته بود و با همه توانش توی کونم کیرشو عقب جلو میکرد الهام فقط نگام میکرد و الیاس آه و ناله اش اتاق رو برداشته بود الیاس داد میزد و چند بار محکم کیرشو تا ته کرد توی کونم و آبشو خالی کرد توی کونم بلند شد و رفت سراغ الهام و شروع کرد خوردن کونش الهام گفت همین الان کون مامانمو جر دادی سیر نشدی؟ اما الیاس گوشش بدهکار نبود و کونشو میخورد گفتم الیاس جان تو برو الان میارمش بهش گفتم بیا قمبل کن کونتو من میخورم و خودم به الیاس هر چی خواست میدم تو فقط بذار آبشو بریزه توی کونت تا عقدش بخوابه من کون الهام رو می خوردم و الیاسم کیرش رو دوباره توی کونم کرده بود و داشت میکرد و ضرباتش محکمتر میشد کیرشو از توی کونم دراورد و کرد توی کون الهام و بعد از چند بار عقب جلو کردن با دو تا ضربه محکم کیرشو تا ته کرد توی کون الهام و آبشو ریخت توش و روی الهام دراز کشید و گفت پیشنهاد مامانت عالیه قول میدم تا همیشه ماله خودت باشم و بیهوش شد.
از روی الهام بلندش کردم و قشنگ خوابوندمش روی تخت و با الهام رفتیم بیرون گفتم راست میگفتی این پسر بد چیزیه اگر دیشب بهش نداده بودی الان جرمون داده بود و ما بیهوش روی اون تخت بودیم و خندیدیم الهام گفت نمیگم از کاری که کردی راضیم یا خوشحال برعکس خیلیم ناراحتم اما دلمم نمیخواد الیاس یره یه زن دیگه بگیره میخوام ماله من باشه ترجیح میدم تو زن دومش باشی که هر وقت بخواهیم افسارش دست خودمون باشه بغلش کردم و بوسیدمش گفت واسه اون بی ادبی که کردم عذر میخوام گفتم اشکالی نداره از الان ما دو تا زنهای آقا الیاسیم یه فکری دارم برای روانی کردن الیاس که مثله موم توی مشتت باشه گفت اینو هستم خیلی خوشحالم که زن دوم شوهرم تویی و اینکه خیلی بی نظیری خیلی. میشه از الان دیگه نگم مامان بگم عشقم؟ گفتم آره چرا که نه گفت عشقم خیلی قشنگ کون میدادی انقدر به الیاس حال داد که آبش زود اومد وگرنه هیچ وقت برای من انقدر زود آبش نمیومد گفتم مردها مثله شیرها میمونن سکس بهانه است بلکه دنبال غلبه و برتری هستن وقتی خودتو کامل در اختیارشون قرار بدی و اجازه بدی بهت مسلط بشن زودتر حس برتریشون ارضا میشه و زودتر آبشون میاد.
هر وقت خواستی مردی زود آبش بیاد بذار زودتر بهت مسلط بشه و اگر خواستی دیرتر آبش بیاد این تسلط پیدا کردنو طولش بده
گفت چیکار کنم که حس کنه بهم مسلطه؟
گفتم اولش نذار هر کاری خواست بکنه اما وقتی بیشتر تلاش کرد بدون هیچ مقاومتی بذار هر کاری خواست بکنه حتی اگر جر خوردی تحمل کن تا بهت مسلط بشه و آبشو بیاری.
الان منم با اون ضربه های محکم دردم اومد و خودمو سفت میگرفتم بعدش با اینکه بازم در میومد خودمو سفت گرفتم اما نه به اندازه بار اول بعدش فکر کرد من کوتاه اومدم بهم مسلط شد و ارضا شد.
گفت مرسی که هستی عشقم و همدیگه رو بغل کردیم در گوشم گفت میشه همیشه تو بهش کون بدی و فقط آبشو توی کونم بریزه؟ مثله امروز؟ خندیدم گفتم باشه نگرانش نباش دوتایی الیاس رو ارضا میکنیم گفت من همه امیدم به توئه چون تونستی الیاس رو بیهوش کنی و خندیدیم ظهر بود که الیاس بیدار شد و ناهار خوردیم و دوباره رفت خوابید و اصلا هم حواسش نبود ما دو تا لختیم به الهام گفتم خوب بخور که امشب جفتمونو میخواد جر بده گفت از کجا میدونی؟ گفتم اینا تجربست دستشو گذاشت روی کونم و گفت عشق کون قشنگ من تجربیاتتو به منم یاد بده گفتم چشم یه معجون درست کردم و خوردیم گفتم این امشب کاری میکنه که تا صبح کوس بدیمو الیاسو بیهوش کنیم گفت اینو پایم و خندیدیم.
ساعت 8 و 9 شب بود که گفتم بیا بریم بیدارش کنیم و با الهام رفتیم بیدارش کنیم اولش صداش کردیم جواب نداد الهام رفت کنارش روی تخت نشست و الهام رو بغل کرد و شروع کرد بوسیدنش و با سینه هاش بازی کردن الهام میگفت عشقم کمکم کن گفتم الیاس جان ماله خودته هر کار دوست داری بکن الهام دست و میزد ولم کن و الیاس سفت گرفته بودش گفتم الهام تسلط و خندید و آروم شد بعد از آروم شدنش الیاس ازش لب میگرفت و سینه هاشو میخورد به منم گفت کیرمو بخور چرا ایستادی؟
من کیرشو می خوردم و اون از الهام لب می گرفت و سینه هاشو گاز میگرفت کیرش حسابی راست شده بود بلند شد الهام رو داگی کرد و کیرشو کرد توی کوسشو و شروع کرد عقب جلو کردن الهام گریه میکرد میگفت الیاس تو رو خدا الیاس خواست کیرشو در بیاره گفتم درش نیار ادامه بده اتفاقا وقتی گریه کرد بیشتر بکنش و الیاس محکمتر کوس الهام رو میکرد گفتم اینه بکنش جر بده کوسشو الهام گریه میکرد و جیغ میزد به الیاس گفتم تو ادامه بدهذهر اتفاقیم افتاد تو ادامه بده تا آبت بیاد و خودم رفتم سینه هامو کردم توی دهنش و اونم نامردی گازشون میگرفت گفتم آره خوبه حرستو خالی کن بازم صداش زیاد بود کونمو بردم دم دهنش گفتم لیس بزن لیس بزن زبونتو بکن توش بکن توش خیلی خوب بود کوس الهامو الیاس میکرد و الهامم کون منو می خورد تا اینکه آب الیاس اومد و آبشو ریخت توی کوسش الیاس گفت این اولین بار بود که تونستم کامل بکنمش تا آبم بیاد گفتم به مرور بهتر میشه نگرانش نباش و خوابید کنار الهام و همدیگه رو بغل کردن و حرف میزدن منم تنهاشون گذاشتم و رفتم آشپزخونه نیم ساعت بعد الهام صدام کرد و رفتم توی اتاق دیدم الهام داره کیر الیاسو میخوره الهام گفت حالا نوبته توعه که الیاس بذار گریه کنه تو بکن آره؟ حالا تو باید کوس بدی.
روی کمرم خوابیدم و الیاس کیرشو کرد تا ته توی کوسم و شروع کرد کردن بهش میگفتم بکن کوسمو این کوس حقه توعه باید جرش بدی پارش کن پارم کن پارم کن پارم کن و الیاس هم موله وحشیا توی کوسم عقب جلو میکرد تا اینکه آبش اومد و ریخت توی کوسم الیاس روم افتاده بود و میگفت لنتیا دیگه جون ندارم عجب کسایی اینجان جون دو تا کوس محشر و از روم بلند شد و خوابید کنارم و به الهام میگفت بیا بشین روم سینه هاتو بده بخورم و داشت سینه های الهامو می خورد و چشماش بسته بود و فقط مک میزد که مک زدنشم قطع شد و خوابید من و الهام گفتیم ایول و دستامونو به هم زدم گفتم این بازم بیدار میشه بیا بریم یه قهوه بخوریم و رفتیم قهوه بخوریم بهم گفت کار خوبی کردی که به الیاس گفتی ادامه بده خودمم بهترین کوسی که دادم و لذتشو تجربه کردم امروز بود
گفتم الهام جان یه روزی میاد الیاس بخواد هم نمیتونه منو تو رو با هم بکنه چون نمی تونه فقط کوس و کونتو بکنه خوابیده و خندیدیم.
چند روز بعد الهام و الیاس دوباره عقد کردن و 3 تایی توی خونه من زندگی می کردیم و بعد از 6 ماه دیگه الیاس هم روز به روز ضعیف تر میشد و دیگه فقط می تونست شب جمعه به شب جمعه با الهام سکس کنه چون بعد سکس خوابش میبرد بدبخت.
اونا رفتن سر خونه زندگیشون و من دوباره تنها شدم.
مشاور املاکیه فامیل جهان اسمش بهمن بود ازم خواستگاری کرد و با اون ازدواج کردم. بهمن واقعا بی نظیره حتی بی نظیر تر از جهان و واقعا خوشحالم که هر پیرمردی باهام سکس میکنه میگه تو از زنم تنگ تری.
الهام حامله است و گهگاهی میرم پیششون و الیاس رو سیر میکنم تا مبادا با دخترم بداخلاقی کنه.
فکر کنم تا دم مرگمم باید الیاس رو سیر کنم گند بزنه به این انتخاب و عشقت الهام.
خداکنه حالا پسرش مثله خودش نباشه…

نوشته: سمیه


👍 7
👎 10
20501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

971938
2024-02-21 01:18:30 +0330 +0330

چی میگی زبون بسته

1 ❤️

972013
2024-02-21 17:02:21 +0330 +0330

کسشعر ترین داستانی که نشستم تا آخرش خوندم

0 ❤️

972079
2024-02-22 04:02:21 +0330 +0330

قسمت اول خیلی بهتر و باورپذیر تر بود ، قسمت دوم دیگه ریدی، همش میکرد ، مگه یارو انسان بود یا گوریل؟ تو رو از کون کرد آبش اومد باز پرید روی الهام؟ ولمون کن بابا اینقدر کوس نگو

0 ❤️

972092
2024-02-22 07:53:01 +0330 +0330

هرچی رفتیم جلوتر کیری تر شد
قشنگ ی فیلم برازره فقط با اب و تاب
خرم خودتی دیوث

0 ❤️

972094
2024-02-22 07:54:33 +0330 +0330

طرف به دخترش تجاوز میکرده
بعد تو میگی من بدون اون نمیتونستم زندگی کنم
زندگی که هیچ جندگی هم کردی
اول و اخرتو سگ تایلندی به ۱۰۰ روش سامورایی بگاد

0 ❤️

977518
2024-03-30 21:07:53 +0330 +0330

تبریک میگم جنده ایی هستی که یه محله رو سیر میکنه

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها




آخرین بازدیدها