خورده و لیسیده شدن پام توسط امیر (پسر خواهر شوهرم)

1402/11/05

سلام
همون‌طور که میدونید من سمانه ام 32 سالمه توی اولین تاپیک عکس هامو گذاشتم ، کم و بیش هم راجب امیر که پسر خواهر شوهرم (یعنی من زنداییش میشم) هست میدونید
امیر فوت فتیش داره و علاقه خاصی هم به پاها و کفشای من داره (که یک بار با عکس هایی که از گوشیش پیدا کردن تاپیک گذاشتم ) و همینطور به خودم
و من الان میخواستم داستان اون شبی که امیر پاهام رو لیسید و فتیشش رو روم اجرا کرد تعریف کنم
یک شب که فک کنم شب قبل یک مناسب خاصی بود (دقیق یادم نیست فرداش که مناسبتی بود) ما همه خونه مادر شوهرم جمع شده بودیم بعد صحبت با فامیلا و خوردن شام دیگه چون دیر وقت بود قرار شد که شب رو اونجا بمونیم دیگه کم کم داشتیم رختخواب ها رو می انداختم ولی هنوز امیر نیومده بود ، سراغش رو گرفتم که گفتن فعلا بیرونه داره برای مراسم فردا کار میکنن (فردا صبح قرار بود که صبحانه بدن ) و بعدش خوابیدیم
خونه مادر شوهرم یه خونه ویلایی بزرگه ولی چون جمعیت ما هم زیاد بود من و شوهرم و مادر شوهرم مجبور شدیم که توی هال بخوابیم
ساعت حدود ۱۲:۳۰ ، ۱ بود که صدای باز شدن در حیاط رو شنیدم فهمیدم که امیر اومده ولی چشمام رو باز نکردم و همینطور زیر چشمی داشتم نگاه میکردم دیدم که اومد داخل هال و وسایل رو روی میز گذاشت وقتی دید که من اونجا خوابیدم اومد و یه نگاه قشنگ انداخت و رفت توی اتاق که بخوابه
یکم که گذشت به بهونه گرم بودن اتاق خواب اومد بیرون (امیر اصلا به گرما عادت نداره ) و پیش مادر شوهرم خوابید (اونجا متوجه شدم بهونه هست که مادر شوهرم رو بیدار کرد تا کمی بره اون ور تر تا اون آنجا بخوابه ) امیر و مادر شوهرم دقیقا پایین ما خوابیده بودن و امیر دقیقا پایین پای من بود و بعد از اون من خوابیدم
نصفه های شب بود که احساس کردم باد خنکی از کنار پام رد میشه ، چشمم رو نیمه باز کردم و دیدم بلههه ! امیر داره پامو بو میکشه ، خیلی استرس داشت چون تا کوچک ترین تکونی که می‌خوردم سریع برمیگشت سر جاش
یکم به همین بو کشیدنش ادامه داد ولی فقط به بو کشیدن راضی نشد و کم کم لب و دهنش رو نزدیک میکرد خیلی شهوتی شده بودم و همینطور استرس
یکی از پاهام رو با دو دست گرفته بود از کف و گوشه داخلی و لب و دهن و صورتش رو می‌مالید بهش و بو میکرد ، باورم نمیشد همینکه امیر الان داره فتیشش رو پاهام اجرا می‌کنه و هم اینکه من و پاهام آنقدر سکسی هست که امیر به اونا گرایش پیدا کرده ، بعد کمی تکرار این کار خیلی آروم قسمت های کوچکی از پام‌ رو با لباس می‌گرفت و مزه میکرد و یا با زبون لیس میزد و آروم آروم رسید به اینکه با زبونش کف پامو لیس میزد و انگشتامو مزه میکرد
از انگشت کوچیکه پام شروع کرد ، کامل بردش تو دهنش با زبونش بازی و مزه کرد و به ترتیب رو به انگشت های بزرگتر تا انگشت شصت پام
یه یکی دوبار از روی هیجان پام‌ رو جابه‌جا کردم ولی انگار شهوت جلوی چشماش رو گرفته بود دستور از کیر و خایه خوشگلش میومد و از رو نمی‌رفت و دوباره همین کار ها رو تکرار می‌کرد
و دستش رو از پاچه شلوار داخل کرده بود مچ و بالای مچ پام که نرم و سفید بود و تازه شیو کرده بودم رو لمس و ناز میکرد
یه چند باری از بلند شد دستش رو روی رون و کصم و همچنین ممه هام زد ولی بازشون نکرد تا ببینه یا بخوره و بازی کنه حالا یا از روی ترس و استرس بود یا چیز دیگه
و دوباره برگشت به لیسیدن و بوس کردن و بو کشیدن و ساک زدن انگشتای پام
و یکباره توسط یه حرکت ناخودآگاه و ناگهانی پام رو یه تکون‌ ریز داردم و جابه‌جا کردم اونجا دیگه ترسید و دست از کار کشید ، من خیلی شهوتی شدن بودم و خوشم میومد از کارش ولی حرکتم ناگهانی بود و دست خودم نبود
دیگه تا صبح کاری نکرد البته همین که تعریف کردم خودش تقریبا یک ساعت و نیم اینا بود که داشت این کارو ادامه می داد یعنی انجام میداد یکم صبر میکرد میترسید بیدار شم یا کسی بیدار بشه دوباره ادامه میداد که من البته بیدار بودم و خودمو زده بودم به خواب و بعضی قسمتها رو زیر چشمی نگاه میکردم
که صبح حدود ساعت ۶ , ۶:۳۰ بود که بیدار شد و من رو آروم صدا زد : زندایی ، زندایی
بیدار شدم و گفتم بله ، گفت من دارم میرم صبحانه داریم باید کمک کنم اگه دوست داشتی بیا (قبلاً بهش گفته بودم که اگه کمکی چیزی خواستین بهم بگید تا بیام کمک ) بهش گفتم باشه یکم دیگه میام و امیر رفت ولی من هنوز به اتفاقات شب فکر میکردم

پایان
این داستان واقعی بود و امیدوارم تونسته باشم اون حس و حال رو به طور دقیق بهتون منتقل کرده باشم و خوشت‌ اومده باشه چون اولین باره که داستان در سایت ثبت میکنم
سمانه samaneh85

نوشته: سمانه زندایی سکسی


👍 22
👎 9
52401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

968296
2024-01-26 00:32:20 +0330 +0330

همچین نوشتی همونطور که میدونید انگار ما توی سایت ایران خودرو هستیم و کیدونیم چه کسکشی زر میژنه

6 ❤️

968298
2024-01-26 00:33:47 +0330 +0330

بهش بگو همه چیو متوجه شدی هم ادامه بده هم آخرش کوست بزاره اگه خودت دلته

0 ❤️

968302
2024-01-26 00:51:55 +0330 +0330

بهش بده جوونه و حشری و نیاز داره

1 ❤️

968333
2024-01-26 04:55:45 +0330 +0330

باحال و تحریک‌کننده نوشتی❤️‍🔥

0 ❤️

968336
2024-01-26 06:02:39 +0330 +0330

بزار بچه عشقشم بکنه
هیچی مثل رابطه جنسی با زن عمو و زندایی نیست

0 ❤️

968339
2024-01-26 06:54:42 +0330 +0330

عالی بود لذت بردم از نظر اینکه واقعی بنظر می‌رسید وگرنه از فوت فتیش هیچ سردر نمیارم اما هیجان داشت براوور

0 ❤️

968388
2024-01-26 18:20:04 +0330 +0330

چرندیات یه مجلوق کیر ندیده بدبخت

1 ❤️

968499
2024-01-27 16:18:00 +0330 +0330

چطور میشه انگشت های پای کسی خورده بشه و اون بیدار نشه

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها




آخرین بازدیدها