چطور بیغیرت ترین شوهر جهان شدم (۵ و پایانی)

1400/12/07

...قسمت قبل

دیگه علنا و رسما جلوی زنم بیغیرت شده بودم. شکایتی هم نداشتم و راسش خیلیم خوشحال بودم. طی روز دائم فکرا و فانتزیای مختلف میومد تو ذهنم، ولی هنوز روم نمیشد به نوشین بگم. دو سه روز بعد که نشسته بودیم تو خونه تلفنش زنگ خورد و رفت تو اتاق صحبت کرد و وقتی تموم شد اومد بهم گفت “آقا کامران بود سعید… بهم پیشنهاد داد برم تو شرکتش واسش به عنوان منشی کار کنم… کلی هم حرف زد و گفت اگه یه کاری کنم کمتر فرصت میکنم از این کارا کنم و سر به راه میشم و این حرفا” خودمو زدم به اون راه که مثلا خبر ندارم و گفتم “نظر خودت چیه عزیزم؟ دوست داری خودت بری؟” گفت “دوست داشتن که دارم، هم آشناست و هوامو داره هم پولی که میده خوبه…ولی خب خجالت میکشم بعد اون روز” برای این که امیدوارش کنم گفتم “عزیزم چیزی نیست که. مگه نگفتی قبلا با خودش شیطونی کرده بودی اصلا؟” گفت “چرا، ولی خب این فرق میکنه… اون مال خیلی وقت پیش بود…الان دیگه شوهر داشتم و واقعا جنده بازی بوده” من دیگه بیغیرتیو به اوجش رسوندم و گفتم “عزیزم مردای پولدار اتفاقا خوششون میاد از اینجور زنا دور و برشون داشته باشن. تو که میخوای شیطونی کنی با همین آقا کامران کن که هم پولدار و خوشتیپ و جنتلمنه، هم کیرشو دیدی و دوست داشتی” نوشین با تعجب بهم نگاه کرد و گفت “سعید جدا خودتی؟ چه بیغیرتی شدی یهو. جون. راس میگی فکر خوبیه” بوسش کردم و گفتم “اره عزیزم اون حتما کلی مکان هم داره و ادم باکلاسیه. نه دیگه گیر میفتی نه اذیتت میکنه. همه جوره خوبه” اونم خندید و منو بوس کرد و گفت باشه عزیزم.

فرداش کامران بهمون گفت ساعت ۵ که کارمندا میرن بیایید تا بتونیم قشنگ و راحت صحبت کنیم. زنم یه تاپ سرتاسری بنفش قشنگ پوشید که سینه هاشو میخورد و موهاشو سشوار کشید و لخت کرد و آرایش ملایمی هم کرد. یه جیگری شده بود که نگو. خودم با ماشین تا دم شرکت رسوندمش و بهش گفتم “عزیزم هرکاری نیاز شد انجام بده تا کارو بگیری” اونم مث جنده ها خندید و گفت “چشم شوهر بیغیرت من” سه ربعی طول کشید تا برگرده. وقتی اومد نشست تو ماشین و بوسم کرد لباش هنوز خیس خیس بود. کل هیکلش بوی عرق و اب کیر میداد. موهاش به هم ریخته بود و رژ لبش و یه قسمت از ارایشش پاک شده بود. وقتی گفتم چطور بود با یه لبخند شیطون گفت “اوممم خیلی خوب بود… استخدام شدم” دوباره بوسش کردم و گفتم آفرین و ماشینو روشن کردم و راه افتادیم. یکم بینمون سکوت بود تا این که نوشین گفت “میدونم داری میمیری بشنوی چی شده، بیا ادا دراوردنو تموم کنیم. من میدونم تو میدونستی من به مرتضی میدم و دیروز با کامران حرف زدی” تو دلم گفتم ای کامران نامرد و گفتم “خودش بهت گفت؟” گفت “اره. دیگه جلوی من فیلم بازی نکن. خودم میدونستم میدونی به مرتضی میدم. مرتضی هم تیکه هایی مینداخت که انگار اصلا باهم در ارتباطید. از این به بعد اگه بفهمم باهام صداقت نداشتی خیلی ناراحت میشم و منم بهت چیزی نمیگم یا نمیذارم ببینیا” گفتم “باشه ببخشید عزیزم. بیا از این به بعد هرچی شد به همدیگه بگیم و منم در جریان همه کارات باشم. قول میدم ناراحت نشم یا جلوتو نگیرم” لپمو بوس کرد و قربون صدقم رفت. بهش گفتم “حالا میشه بگی چی شد؟” دستشو از رو شلوار گذاشت رو کیر راست شدم با خنده جواب داد “میترسم از ذوق تصادف کنی… رفتیم خونه میگم” وقتی رسیدیم خونه لباساشو که دراورد نشستیم رو تخت و به قولش عمل کرد. خواهش کردم هیچیو سانسور نکنه و همه چیو با جزییات بگه که گفت باشه.

“وقتی رفتم تو کامران اومد درو واسم باز کرد. دفتر خیلی تاریک بود و فقط دوتا چراغ کوچیک روشن بود. همونطور که قشنگ از روی شلوارش کیرشو میمالید با پررویی بهم گفت “به به نوشین خانوم” با خجالت گفتم سلام. خندید و گفت “هنوز خجالت میکشی؟ راحت باش. پریروز که اون شوهرتو دیدم بهت حق دادم بخوای به کس دیگه بدی. تو دختر به این خوشگلی و نازی چرا با همچین آدم بدبختی ازدواج کردی؟” هیچی نگفتم. گفت “حالا آماده ای مصاحبه رو شروع کنیم یا نه؟” گفتم بله. گفت “واقعا چقد این کارو میخوای؟” گفتم “آقا کامران ما واقعا به این درامد احتیاج داریم، شوهرم کم حقوق میگیره و با این اوضاع تورم و گرونی هم دیگه نمیتونیم خرجامونو بدیم” خندید و گفت “غصه نخور درستش میکنیم” بعد رفت از تو کشوی میز دفترش یه ست سکسی اورد بهم داد و گفت بپوشش. با تعجب گفتم “این چیه دیگه؟” خندید و با نگاه حشری گفت “این جزوی از مصاحبه ماست، میخوایم جذابیت شما رو برای فروش اندازه بگیریم” گفتم “باشه، میشه برم تو اون اتاق لباسمو دربیارم؟” که خندید و گفت “من که دیروز همه چیو دیدم دیگه. خجالت نکش همینجا لخت شو” نمیدونم چرا ولی اینبار واقعا راحت نبودم اما شروع کردم دراوردن لباسم و اونم همینطور وایساده بود اونجا و داشت با نگاهش منو قورت میداد. سوتینمو که دراوردم با همون لحن کثیفش گفت “عجب سینه هایی داری دختر، دلم واسشون تنگ شده بود”. بعد بهم گفت “یه چرخ بزن ببینم” وقتی چرخیدم یه سوت زد و گفت “ماشالا تو همه چیت تکمیله” بعد که خواستم ستو بپوشم دوتا ضربه زد رو کوشن مبل و بهم گفت “بشین راحت باش”

همینطور که نشسته بودم روی مبل و جوراب شلواریاش که با بند به کمربندش وصل میشدو پام میکردم، دستشو انداخت پشت گردنم و با اون یکی دستش یه دستی به پاهام کشید و گفت “جون یادم رفته بود چه اندام و لبایی داری. اون روز تو سفره خونه خیلی جلو خودمو گرفتم که نکنمت”. پاشدم وایسادم. شرت و سوتینمو که کامل تنم کردم پاشد یکی زد در کونم و گفت “فک کنم این مرحله رو قبول شدی. مرحله بعدی آزمون صمیمیت با رئیسه”. بعد نشست رو مبل و همونطور که دکمه شلوارشو باز میکرد و کیرشو بیرون میکشید بدون مقدمه گفت “بیا زانو بزن جلوم کیرمو بخور”. با تعجب گفتم “آقا کامران…” که گفت “به قول خودتون ادای تنگا رو درنیار بچه، کیر اون مرتضی لندهورو خوب میخوردی که” گفتم “آخه شوهرم پایین منتظرمه” که خندید و گفت “بیشتر منتظر میمونه خب. از این به بعد باید زیاد منتظر بمونه” منم دیدم چاره ای ندارم و اگه مقاومت کنم هرکاری بخواد میتونه بکنه شروع کردم به خوردن. گفت “دلت واسش تنگ شده بود؟” که من فقط بهش نگاه کردم و به ساک زدنم ادامه دادم. وقتی با اخم بهم نگاه کرد گفتم بله، خیلی دوست داشتم اون روز بخورمش. که خندید و گفت “معلومه. حالا امروز قشنگ میخوریش” یکم که از خوردن کیرش گذشت بهم گفت “خوردنت خیلی شبیه آدمایی که واقعا دلشون میخواد تو شرکت ما استخدام بشن نیست. یه جوری کیرمو بخور که نتونم ردت کنم” گفتم “چشم هرچی شما بگید” و شروع کردم تا جایی که میشد کیرشو کردم تو دهنم. تا ته میرفت تو حلقم و صدا میداد. همزمان هم با اون یکی دستم واسش میزدم. با دستش سرمو گرفته بود و در حالی که با چشمای خمارش بهم نگاه میکرد گفت “آها بهتر شد. این لباسه از نازی به تو بیشتر میاد. سینه هاتو خیلی خوب نشون میده” یه لبخند الکی زدم و گفتم “مرسی، دیگه استخدامم؟” که گفت “نه، هنوز نه.” لحنمو جندگی کردم و گفتم “اگه قول بدم جنده اختصاصیتون باشم چی؟” گفت “یعنی از این به بعد فقط به من میدی؟” گفتم “بله، اگه شما بخواید نمیذارم حتی دیگه شوهرم منو لخت ببینه. هر ساعت شبانه روز که بخواید هرجا بگید میام بهتون میدم… اصن جلو شوهرم بهتون میدم”

اینا رو که گفتم خیلی حشری شد و از رو مبل پاشد وایساد و شلوارشو کامل دراورد. من رفتم جلو و مث جنده ها شروع کردم کیرشو با قدرت و سرعت خوردن. پیرهنشم دراورد و اون شکم بزرگ و پشمالوش افتاد بیرون. سرمو گرفت و شروع کرد تو دهنم تلمبه زدن و بهم میگفت “جون همینه، کیر رئیسو بخور. همینطور خوب بخوری سر یه سال حقوقت دوبرابر میشه” بعد تنه کیر کلفتشو با دست گرفت و خایه هاشو گذاشت تو دهنم و گفت “خوب بخورشون… همونطور که خایه هامو میخوری نگام کن، میخوام چشای خوشگلتو ببینم… کیرم از شوهرت بزرگتره نه؟ ببین کل صورتتو پوشونده. با این کیر کستو حال میارم. کاری میکنم نتونی دیگه به کیر شوهرت دست بزنی…” بعد دوباره کیرشو کرد تو دهنم، این بار با تمام قدرت. حس کردم داره تو دهنم میلرزه. یهو دیدم محکم سر و گردنمو با دستاش گرفت و موقع ارضا شدن یه خرناس مث خرس کشید. مردای چاق اینطورین.” بهش گفتم جنده خانوم خوب تجربه داریا. گفت “عه اذیت نکن دیگه سعید… آره دیگه بعدش که آبشو تا ته خوردم خودمو واسش لوس کردم و بهش گفتم این ستو میدی ببرم واسه خودم؟ گفت نه این جزو اموال شرکته. ولی نگران نباش اینقد اینجا واسم میپوشی که انگار مال خودته… هیچی دیگه اومدم پایین و سوار ماشین شدم اومدیم خونه.” کیرم از داستانش راست راست شده بود. همیشه با داستاناش کیرمو میترکوند. نوشین همون شهرزاد قصه گوی من بود که با داستانای جنده بازیاش هرروز منو بیشتر به خودش وابسته میکرد و بیغیرت ترم میکرد.

بعد از تعریف کردن داستان نوشین رو کرد بهم و ازم پرسید “سعید تو واقعا ناراحت نشدی که من خودمو در اختیار یه مرد دیگه گذاشتم؟” که گفتم “نه عزیزم آدم بعضی وقتا برای رسیدن به یه اهدافی باید از یه سری چیزا بگذره‌” خندید و انگشتشو کرد تو سوراخ کونم و گفت “مطمئنی فقط به خاطر کار راضی شدی؟ اصلا دلت نمیخواد جندگیمو ببینی؟” من که داشتم از انگشت شدنم حال میکردم گفتم “چرا خب حال که میکنم. گفتم بهت” شروع کرد تند و ریز انگشتشو تو کونم حرکت دادن و اینقدر حرفه ای این کارو میکرد که دو دقیقه ای آبم اومد. خندید و گفت “جون کون دادنم دوست داری؟” گفتم نه ولی وقتی انگشتتو میکنی تو حال میده. بلند شد و گفت “قرار شد دیگه کاملا باهم صادق باشیما. من تا دلت بخواد کیر دیدم و به جز یکیشون هیچکدوم دوست نداشتن سوراخ کونشون انگشت بشه. الان تو این دوره رمونه دیگه کونی بودن ایرادی نداره که. راحت باش عزیزم من درک میکنم” با خجالت گفتم “نمیدونم اخه تا حالا امتحان نکردم که” یه پوزخندی زد که حس کردم انگار میدونه دارم دروغ میگم و چیزی نگفت و رفت تو اشپزخونه. خدایا یعنی خبر داشت من به دوست مرتضی کون دادم؟ یکم فک کردم دیدم معلومه که خبر داره، کدوم جوون لات و بی سر و پایی مث اون آدما وقتی کون شوهر همچین زنیو میکنه نمیره واسه دوستاش تعریف کنه؟ ولی دوست نداشتم به این زودی رومون در اون حد به هم وا شه و همین یه ذره حرمتی که بینمون باقی مونده بودم شکسته بشه.

تو هفته که هنوز کارش شروع نشده بودم بازم چندبار با ماشین بردمش دم شرکت کامران تا تو ساعت استراحتش نوشین واسش ساک بزنه و بعد برگرده سر کار. منم پایین تو ماشین منتظر برگشتنش میموندم. یه بارش وقتی برگشتیم خونه همونجا دم در شرتشو کشید پایین و اب کامرانو که تو شرتش جمع شده بود بهم داد بخورم و گفت “بعد این که ابشو ریخت تو کسم سریع شرتمو پوشیدم که ابشو واست بیارم بخوری” منم همونطور که کسشو میخوردم و آب کامرانو میلیسیدم ازش تشکر کردم. خلاصه زنم علنی جنده شده بود. هفته بعدش کامران گفت میخواد با خونواده چند روز بره مسافرت و نیست و زنم حالش گرفته شد. دو روز بعدش نوشین بهم گفت “سعید دلم کیر میخواددد” گفتم جون عزیزم میدم بهت. با لحن چندش گفت “اه مال تو رو که نه. یه کیر خوب میخوام… دوست دارم یکم شیطونی کنم” گفتم “چی میخوای عزیزم؟ هرچی میخوای بگو همونو بکنیم” با عشوه گفت “مثلا نظرت چیه زنگ بزنیم یکی بیاد ماساژم بده و باهاش شیطونی کنم؟” گفتم باز تو فیلم سوپر دیدی؟ با خنده شیطون گفت “خب دوست دارم هرروز یه کار جدید بکنم ببینم چه حسی داره” گفتم باشه خب عزیزم، کسیو سراغ داری؟ گوشیشو باز کرد و همونطور که توش نگاه میکرد گفت “اینو یکی از زنای باشگاهمون داد گفت مرده کارش خیلی خوبه و انواع ماساژ طبیو بلده، ولی نمیدونم به درد شیطونی هم بخوره یا نه” عکس تلگرامشو اورد دیدم یه مرد میانساله که معلومه از این شوخ و شنگاست. چشمای شیطونی داشت ولی بازم مطمئن نبودیم. بهش گفتم باشه زنگ میزنم. گفت “نمیخواد خودم زنگ میزنم. اگه اهل حال باشه که میگیره اگه نه هم که بهتر” دیدم راست میگه.

گوشیشو برداشت و شماره طرفو گرفت و گذاشت رو اسپیکر. شروع کرد با لحن خسته و حشری با طرف حرف زد و گفت کمردرد داره و ماساژ میخواد. یارو گفت خونش دوتا کوچه بالاتر از ماست. همونطور که طرف داشت درباره انواع مختلف ماساژش توضیح میداد نوشین از رو ظرف میوه ها یه خیار برداشت و شروع کرد تو کسش عقب جلو کردن، ولی سعی میکرد صداشو طبیعی جلوه بده و اه و ناله نکنه. طرف گفت من پیشنهادم به شما ماساژ ترکیبیه که اثربخشیش بیشتره و ابتکار خودمه. زنم گفت “باشه هرچی شما بگید، دیگه خودتون استادید. فقط یه چیزی… شما با این که منو جلوی شوهرم ماساژ بدید مشکلی ندارید؟” طرف یکم مکث کرد و گفت “نه اگه ایشونم ماساژ بخوان میتونم ماساژشون بدم” نوشین گفت “نه اون دوست داره ماساژ گرفتن منو نگاه کنه فقط” پیرمرده یکم ساکت شد و فقط گفت بسیار خب مانعی نداره. نوشین با همین حرف قشنگ واسش جا انداخته بود که من بیغیرتم و قراره بیاد زنمو بماله و بکنه. قرار شد یه کاری که داشتو انجام بده و زود بیاد. وقتی قطع کرد گفتم “بنازمت که کارتو خوب بلدی. کاری کردی قشنگ دستش بیاد که قراره چه خبر باشه” خندید و گفت “دیگه دیگه، ما اینیم دیگه” و بعد خیارو ازکسش دراورد و گرفت جلوم تا گاز بزنم. اینقد حشری شدم که بدون فک کردن گاز زدم خوردم و یه خنده ریز بامزه ای کرد. صورتمو بردم جلو کسشو بوس کردم و گفتم “قربونت برم من، خیلی خوشحالم که برای اولین بار میخوام از نزدیک ببینم که یکی میکنتت” گفت “منم همینطور. باید از همون اول بهم میگفتی دوست داری و انقد فیلم بازی نمیکردی” بعد شروع کرد خیارو میکرد تو دهنش و بهم میگفت “ببین سعید… اگه کیرت بزرگ بود اینطوری میخوردمش” و کیرمو بیشتر راست میکرد.

یه ساعت بعد طرف اومد خونمون. از در که اومد تو باهامون دست داد و نشست و نوشین شربت درست کرد واسش اورد. راست یا دروغ خودش گفت دکترای یه چیزی داره و دوره ماساژتراپی برگزار میکنه بر مبنای یوگا. زنم شروع کرد از درد کمر ساختگیش واسش گفتن و اونم از زندگی جنسیمون پرسید که نوشین گفت خوب نیست. گفت “چرا مگه مشکلتون چیه؟.” زنم با لحن مظلوم گفت “آقای منصوری شوهرم کیرش راست نمیشه، وقتی هم میشه دو دقیقه ای آبش میاد” مرده بلند شد بهم گفت وایسید لطفا و اومد یه دستی کشید به کونم که برق از سرم پرید و سریع کونمو سفت کردم. گفت “اینطور که به نظر میاد تو چاکرای دومتون مشکل پیش اومده. ما این مشکلو معمولا با یوگا و آموزش کاما سوترا حل میکنیم” نوشین چشاشو بست و با لحن حشری گفت “آقای دکتر لطفا هرکاری از دستتون برمیاد انجام بدید، کلافه شدم دیگه از این وضع” اونم یه نگاه به من کرد و گفت “اشکالی نداره اگه من خودم روی بدن خانومتون بهتون نشون بدم؟” اب دهنمو قورت دادم و سرمو تکون دادم و با صدای خفه گفتم نه. نوشین هم گفت “نه اقای دکتر بفرمایید ما امروزی هستیم” اونم به نوشین گفت لباساشو دربیاره و بخوابه رو مبل.

نوشین همه چیو به جز شرت و سوتینش دراورد و خوابید. پیرمرده دستشو گذاشت پایین کونش و شروع کرد روناش و زیر کونشو مالیدن و رو به من گفت “ببینید برای تحریک باید اینجاها رو بمالید. اینطوری آروم و با احساس… باید سعی کنید انرژی یا همون شی رو به خانوم منتقل کنید… این انرژیا اگه تو بدن سرکوب بشن میشه مثل وضعیت الان شما… خانوم نفس عمیق بکشید… آها… خوب تحریک شدید؟” زنم یه نفس عمیق کشید و اروم گفت بله خیلی. بعد مرده رو به من نگاه کرد و همونطور که دستشو آروم از رو کون نوشین میبرد سمت کسش گفت “حالا اروم دستتونو از باسن میبرید به سمت واژن و شروع میکنید به مالش دادن… با توجه به این که خانوم شما باسن بزرگی دارن احتیاجه که درست مالش داده بشه…” نوشین بهش گفت “اها خیلی خوب کونمو میمالی، بمال که معلومه حسابی کاربلدی دکتر” اون که انگار پررو شده بود گفت “بله خانوم چی فک کردید؟ من ماساژ باسن تخصصمه، شما هم ماشالا باسن گوشتی و پری دارید خوب به دست میاد” بعد گفت با اجازه و شرتشو از پاش دراورد و کس زنمو جلوم لخت کرد و گفت “حالا شما تشریف بیار اینجا… به ایشون بگو که چقدر از دیدن بدنش لذت میبری و از کائنات به خاطر داشتن چنین زنی ممنونی” گفتم چرا اخه؟ نوشین با لحن بی حوصله و عصبانی گفت “هرچی اقای دکتر میگه انجام بده. تو بهتر بلدی یا ایشون؟” منم چیزی نگفتم و حرفشو تکرار کردم. دکتره قشنگ از قیافه موذیش معلوم بود داره حال میکنه. همونطور که کونشو میمالید به من گفت “من همیشه میگم زن شاد یعنی زندگی شاد… من از شما تعجب میکنم چطور با داشتن همچین خانوم سالم و زیبایی تحریک نمیشید…من با این سن و سالم تحریک شدم”

نوشین یهو کونشو داد عقب و گفت “جون دکتر… کونمو دیدی تحریک شدی؟” پیرمرده که یکم جا خورده بود گفت “بله خانوم بدنتون بی نقصه ماشالا.” نوشین گفت “خب مگه نمیگی انرژیا تو بدن سرکوب بشن بده؟ درش بیار خودتو ارضا کن” پیرمرده یه نگاه به من کرد که ببینه واکنشم چیه. با کمی خجالت بهش گفتم “بفرمایید جناب دکتر راحت باشید” اونم از خدا خواسته سریع شلوارشو کشید پایین و کیرشو انداخت بیرون. با این سنش خوب کیری داشت. سر قارچی شکلی داشت با پشمای سفید. نوشین گفت “اوا چه راست شده، همیشه موقع ماساژ دادن زنا اینطوری راست میکنی؟” دکتره گفت “نه خیر خانوم فقط با مشتریای زیبا و‌ خوش هیکلی مثل شما” زنم کونشو مالید و گفت “این کونو ببین، داره داد میزنه که کیر میخواد. شوهرم بهم نمیده” بعد انگشتشو کشید لای چاک کونش و گفت “دوست دارم یه کیر کلفت اینجا باشه اقای دکتر” و محکم زد رو کونش و خودشو اسپنک کرد. بعد همونطور که کونشو تکون میداد گفت “کونمو ببین چطور میلرزه، گوشتی و خوشگله مگه نه؟ دوست داری واست اینطور میمالمش؟” و کسشو از پشت میمالید. پیرمرده گفت بله خانوم خیلی زیاد. نوشین گفت پس بزن در کونم. مرده اروم زد رو کونش. بهش گفت “این چی بود؟ محکمتر بزن” یکی یکم محکمتر زد. زنم با عصبانیت داد زد؟ “همه زورت همینه؟ این بی خایه بهتره میزنه که” که طرف این بار با تمام قدرتش تو اون سن و سال کونشو اسپنک کرد که لرزید. زنم گفت “جون این شد یه چیزی”

بعد نوشین پاشد روغنشو برداشت و گفت “بذار از این روغنات بریزم رو کونم خوب چربش کنم، تو خسیس بازی درمیاری” و روغنو بدون این که براش مهم باشه چقدر زیاد میریزه ریخت رو کونش. اون کون بزرگ و سفیدش حسابی لیز و براق شده بود. آخ اگه بدونید. زنم وایساده بود جلو ماساژورش و کون گردشو واسش میمالید و اونم کیرشو میمالید. بعد برگشت به جلو خوابید و ازش پرسید کونمو بیشتر دوست داری یا کسمو؟ پیرمرده گفت “هردوشون عالین خانوم” نوشین خندید و گفت “تو چقد زبون بازی شیطون” و بعد همونطور که پاهاشو باز کرده بود کیر طرفو گرفت و شروع کرد واسش جق زدن. یکم که خودش واسش جق زد انگار خسته شد و برگشت دوباره قمبل کرد. اومد جلوش کونشو گذاشت رو کیرش و با خنده کونشو رو کیرش تکون میداد. بهش گفت “امروز خیلی بهم حال دادی، مطمئنم شوهرمم حال کرده. میتونی کیرتو بذاری لای کونم… کیرت خوب بزرگه و منم میخوام یه کیر واقعیو با کسم حس کنم… بذارش لا شیار کونم، مواظب باش زود ابت نیاد.” همونطور که اون کیرشو گذاشته بود لای کونش و جلو عقب میکرد نوشینم دستشو میبرد پشتش دوتا دستای روغنیشو میذاشت پشت کیرش تا پشتشم مثل زیرش تحریک شه. وای خدا فک کنم حسش از کس کردنم بهتر بود.

زنم در حالی که قمبل کرده بود و کیرشو میمالید به کونش، واسش با دست جق میزد. با صدای حشری بهش گفت “کسم کیرتو میخواد، ولی فقط به شرط این که قوی باشی و آبت اینطوری نیاد میذارم بکنی تو… لیزه نه؟” اون با صدای گرفته گفت “من عاشق اینم که کستونو بکنم ولی واقعا دیگه نمیتونم تحمل کنم” و شروع کرد زانوهاش لرزیدن و ابش اومد و ریخت بالای شیار کونش. یکمشم ریخت پایین کمرش. زنم گفت جون بریزش رو کونم، همشو بریز و بعد این که کامل ارضا شد دستشو برد یکم از ابشو برداشت با انگشت گذاشت دهنش و رو کرد بهش خندید. پیرمرده که انگار جونش بالا اومده بود تشکر کرد و شلوارشو پوشید. نوشین بهم گفت “برو واسه اقای دکتر یه چیزی بیار بخوره جون بگیره خسته شده” منم در کمال بیغیرتی رفتم واسش از تو یخچال ابمیوه اوردم بخوره. وقتی خورد تشکر کرد و گفت “جناب بدن خانومتون مثال زدنیه… هروقت خواستید بهم بگید بیام اینجا مجانی ماساژشون بدم. انواع دیگه ای از ماساژ هم هست که خوب جواب میده… نگران هم نباشید من دهنم کامل قرصه. تو این سن و سال دیگه خوب میدونم که نباید حرفی بزنم. مشتریای دیگه هم مثل شما دارم” زنم لپشو بوسید و گفت ممنون عزیزم حتما بهت میگیم. مرده ابمیوشو خورد و پاشد رفت. هرچی هم اصرار کردیم پول نگرفت و گفت چه حرفیه من باید یه پولی هم بدم. نوشین گفت “اوف دیوث خیلی خوب کونمو میمالید. حیف که کمرش شل بود وگرنه بازم بهش میگفتم بیاد” در حالی که شونه هاشو از پشت ماساژ میدادم گفتم “نگران نباش عزیزم، برای تو مردای خوشتیپ و کاربلد زیادن” خودشو تو دستام رها کرد و گفت “ممنونم عزیزم، من واقعا خوشبختم که شوهر اقا و بادرکی مثل تو دارم” منم احساس خوشبختی میکردم. بالاخره رابطمون شده بود همونی که باید باشه.

نوشته: cuckduck69


👍 14
👎 10
59001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

861017
2022-02-26 00:46:38 +0330 +0330

واقعا مسخره بود

5 ❤️

861026
2022-02-26 00:58:37 +0330 +0330

فکر نمیکردم فحش بدم ولی ولی کیر تو اول اخرت یعنی اول اخرتا اگه منظورم رو فهمیده باشی دیگه میری پشت سرتم نگاه نمیکنی

5 ❤️

861027
2022-02-26 00:59:37 +0330 +0330

بازم این زن جنده اومد

2 ❤️

861034
2022-02-26 01:14:36 +0330 +0330

خدارو شکر پایانی هست خسته شدیم انقد این عنوان چرت رو دیدیم

3 ❤️

861036
2022-02-26 01:17:56 +0330 +0330

داستان تموم نشده !

0 ❤️

861067
2022-02-26 03:32:23 +0330 +0330

نکنه بازم میخای ادامه بدی

0 ❤️

861116
2022-02-26 13:49:45 +0330 +0330

اسم اونائی که زنت بهشون نداده بگو

0 ❤️

861158
2022-02-27 00:26:32 +0330 +0330

باحال بود

0 ❤️

861258
2022-02-27 07:42:20 +0330 +0330

حالا اینهمه تعریف کردی از جندگی زنت بده ماهم بکنیمش هم کیرمون کلفت ودرازه هم کاربلدیم تظمینی برات میکنمش حداقل بدون دخالت دست خودت چندبار آبت بیاد

0 ❤️

861320
2022-02-27 16:23:43 +0330 +0330

اگه زنت بهم نمیده اومدم کامنت بزارم 😂

1 ❤️

861346
2022-02-27 20:36:07 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️

861602
2022-03-01 11:18:59 +0330 +0330

واقعا عالی خیلی دوست دارم یه زنی رو جلو شوهرش با رضایتش بکنم

همینطور ادامه بده

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها




آخرین بازدیدها