سلام دوستان داستانم واقعیه ولی دست به قلمم خوب نیست داستان ازاونجایی شروع شد که من همیشه باخاهرزنم شوخی میکردم اونم زیاد اهل شوخیهای سکسی بود یه روز من وخاهرزنم اسمشو میزارم زیبا داشتیم تی وی نگاه میکردیم من تکیه داده بودم اونم کنارم بمن تکیه داد دستم پشت سرش بود وهی بهم تیکه مینداخت ومن بادستم به خودم فشارس میدادم کم کم بیشتر فشارش دادم تا سینهاش به سینهام میخورد دیگه شوخیهامون زیاد شد واون خواست از دستم دربره که گرفتمش روزمین غلط میخورد منم همینطوری غلتیدم روش که کیرم افتاد اای پاهاش هی خودشو تکون میداد ومنم داشتم کیرمو ازپشت لای پاهاش میمالیدم که ابم تو شلوارم اومد از تکون خوردنام زیبا فهمید ابم اومد گفت بلند سو یکی میاد میبینه بده بلندسدم رفتم خونم شبش دوباره اومدم خونشون کم کم با شوخی بهش فهموندم که موقع شوخی کردن وقتی روش خابیدم ابم اومده که خودش گفت متوجه ترضاشدنم شده وباخنده گفت انگار خوشت اومده از مالیدنم گفتم اره خیلی کیف داد مخصوصاکه اولین بارم بود یه دختر را اینطوری میمالم گفت بازم میخای گفتم اگه تو بخای که من از خدامه گفت بریم تو خونه که کسی نباشه ولی نشد خونواده اش بودن نمیشد گفتم باشه فردا مه صبح میام قبول کرد وبوسش کردم ودستمو بردم لای پا هاش وکسشو کمی مالیدم ورفتم خونه فردا نه صبح رفتم خونشون کسی نبود تنهابود گفت همه رفتن گوسفنهارو بدوشن من وزیبارفتیم اتاق خلوت خونشون زیبا خوابید چپه منم روی روناش نشستم وشلوارشو باشورتش تا رونش کشیدم پایین واااااای چه کون قشنگ وسفیری داشت یه دونه موهم نداشت خیلی نرم وسفید وخوش فرم بود دست کشیدم به کونش وروناش کیرمو دراوردم وتف ردم کله کیرمو گذاشتم لای پاهاش وخابیدم روش اخ چه لذتی داشت خیلی کیف کردم شونهاشو گرفتم وشروع کردم عقب جلو کردم لاپای کردن زیباهم سکوت کرده بود وچشتشو بسته بود دوسه دیقه لاپایی کردم تا ابم اومد بلند شدم ورفتم بیرون اونم خودشو تمیز کرد ورفت همون روز دوبارهبتهم رفتیم سرزمین کشاورزی زیر الاچیق لختش کردم وکونشو میمالیدم وکسشو با انگشت براش میمالیدم گفت میخایی کسمو بکنی گفتم اره ولی مگه پرده نداری گفت بخاطر مریضی که داشته پردشو ازدست داده گفتم مهمنیست چیشده مهم اینه که امروز کستو میکنم خابید رو چادرش که پهن کرده بود منم روش خابیدم ازپشت لای پاهاش گزاشتم وخودش کیرمو بانگشتاش با کوسش تنظیم کرد گفت فشار بده بااولین فشار تاته کیرمو کردم تو کوسش اخ انگار تو ابرا بودم زیبا زیر کیرم خوابیده بود و کیرم تادسته تو کوسش بود چند دقیقه تلمبه زدم ابم اومد گفت بلند شو بریز رو کمرم منم درش آوردم تمام ابمو ریختم رو کمرش زیبا واقعا خیلی خوشگله تقریبا شبیه هدیه تهرانی هست ولی خیلی سکسیتر واهل شوخی وجذاب امیدوارم خوشتون اومده باشه دیگه زیاد باد نیستم بهتر بنویسم ببخشیدا
نوشته: فری
داداش کلا دو تا دستت تو خشتکت بوده و با وک دماغت تایپ کردی
ریدم وسط املا و انشات
اسم دستت گذاشتی زیبا؟ یا اسم خودتو گذاشتی زیبا
مش قربون کون گشاد داری جق میزنی ی چشمت هم به گوسفندا باشه گرگ نبره مال مردم را وگرنه اهالی آبادی دهنتو سرویس می کنند
اقا تو قهرمان سریع ترین و عجیبترین ارضا در جهانی . قدر خودت بدون.
با دوتا غلت زدن ابت اومد . عجیب بود ،نبود!
احتمالا اسم مریضیه که پردشو از دست داده جندگی بوده
همون ۲ خط اول رو بدون غلط نوشتی بقیش کس شعر خالص ملی بود
حاجی توهم زدی گوسفند زنت بود، خواهر کوسفند را کردی، زنتم که تو آغل بغلی بود
کس کش میرفتی خانه پدر زن بی غیرتت زن جندت کجا بود
سر زمین وقتی داشتی کون میدادی میگفتی آخ توشه کسی نبود
خدایی دو جمله اول خوندم خیلی چرت و ساختگی 😅
وقتی با خواهرزن خروس بازی در آوردی زن جنده ات کجا بود؟؟
مطمئنا نزدیک ترین موقعیتت به سکس وقتی بودن که یه کیر تو کونت تلمبه میزده همبن
مطمئنی خانم نبوده نه خواهر زن؟
یعنی هیچکس نبوده پس خانما کجا بوده؟
چی مصرف میکنی توهم زدی
خواهرزنت تو روستا انقد راحت میاد بغلت وزیرت میخوابه و مبگه بازم دوس داری جندس
پردشم برا مریضی پاره نسده زیر خرشونخوابیده پردش پاره شده که تو یهو همشوکرذی توش اخ نگفت
اصل داستان:
صفدر چوپون که دنبال کون پنبه و تاقچهای فری بود، مترسکی رو به شکل دختر میسازه و گولش میزنه که کُس غریبه جور کرده.
بعد میکشوندش تو آلاچیقش و گشادش میکنه و تموم گوسفندا و سه سگ گلهش رو هم از کون فری بینصیب نمیذاره!
تمام داربستهای فلزی و چوبی حوالهت بادا ابله الدنگ گشاد متوهّم خالیبند داغون شاشو!
فری چس ناله دم خروس گرم ریدی که مشتی واقعا زن گرفتی طفلک زنت حتما میره طویله با گوسفندها حالی به حالی میشه نکنه اونم مریض بوده چوب پرده بهت تحویل داده جقی
بدبخت جقی تو کف کوس خر مونده چ توهمایی زدی گوزو
اسم گوسفندتون رو زیبا گذاشتین؟