سلام دوستان✋🏻
(این داستان نحوه اشنایی من باbdsm و چگونه میسترس شدنم هست چندین قسمت ادامه داره)
من مهدیسم و 21 سالمه،این اولین خاطره ای هست که اپلود کردم،صحنه های سکسی مختصری داره ولی در ادامه کامل تر مینویسمشون☺️،امیدوارم موردپسند باشه یا اگرم نباشه انتقادهای خوبی رو ببینم ❤️تمام داستان واقعی هست❤️
.حدودا 15 سالم بود که با دیدن فیلم های سکسی متوجه شدم به bdsm علاقه دارم.درست با خودتون فکر میکنین چ سن کمی برای درک این موضوع
اوایل که فیلم هارو میدیدم با خودم فکر میکردم شاید من اسلیوم،
چون توی خانواده ای تقریبا مردسالار بزرگ شدم.
ذهنم درک اینو نداشت من بخام مردیو اذیت کنم و لذت ببرم.
مدتها گذشت تا متوجه بشم و ذهنم بپذیره….
از همون موقع تسلط داشتن و اذیت کردن پارتنری که از خودم سنش خیلی بیشتره همیشه توی ذهنم بود و تصور میکردم…
برام تحریک کننده بود ولی من کجا و اسلیو کجا توی اون سن.
اون موقع اوج خلافم چت کردن با پسرایی بود که معلوم نبود کدوم شهرن اصلا.
خب دوسالی گذشت تا اولین قرار حضوری رفتنه من…اون حس سادیسم هنوز دنبال من بود…
من17سالم بود و دوسپسر29ساله داشتم(سیکس پک دار و سکسی🤤🔥) ولی نمیتونستم اذیتش نکنم،داعما دوسداشتم یا گازش بگیرم یا چنگ بزنم بهش خط خطیش کنم.
زور گفتن بهشو دوسداشتم، کافی بود ببینمش همیشه باید کیف منو اون میگرفت.اولین دوسپسرم بود بعد مدت ها که باهم راحت شدیم درحد بوس بغل باهم بودیم.خودشم حرف گوش کن و مودب بود…
دوسداشتم انگشتش کنم 😅ولی نمیشد بهش بگم خب.ی بار که داشت باهام صحبت میکرد که چرا نمیزاری باهم راحتتر باشیمو و من دوستت دارم اینا.با اینکه خیلی سنم ازش کمتر بود ولی متوجه شدم میخاد رابطه رو از بوس و بغل ببره جلو و اینا مقدمه ان.منم بهش گفتم بیا باهم فیلم ببینیم که راحتتر بشیم😂همینطور که یادم میاد و مینویسمم خندم میگیره😂که منه 17 ساله فیلم انگشت کردن و پالیسی پسری رو نشونه پسره29 ساله دادم تا راضیش کنم بزاره انگشتش کنم😂😂خب فیلمو دیدیم گفت این چیه توکه دختری نمیزاری دست بزنم ب کونت لابد تو میخای منو بکنی.(من درسته میسترسم ولی جدا از میسترس بودن شخصیت مهربون و خوش خنده ای دارم❤️)خب من خندیدم و بهش گفتم مگه چیه حالا تو امتحان کن اگر دردی نداشت بعدش من😂خب راضی شد چندروز بعدش ولی قرار بود بعدش من بزارم رابطه رو ببره جلوتر از اون چیزی که بود.
خب همون روز که قرار شد من انگشتش کنم رسید،با اینکه شدیدا دوسداشتم بکنمش…ولی باهاش صحبت کردم گفتمش نمیخام انجامش بدم،
گفت خداروشکر دست از سر کونم برداشتی دیگه ولی حس میکنم یچیزیت هست که میگی نه
گفتمش خب من همینطور خاستم امتحانی کنم ببینم چطوریه ولی خوشم نمیاد زودی تو یچیزی درمقابلش میخای،تو اگر خودت خوشت میاد بزار من امتحان کنم منم اگر خوشم بیاد میزارم تو امتحان کنی ولی فعلا همین بوس کافیه کاری به کونتم ندارم…
اینو که گفتم گفت باشه من چون دوستتدارم میزارم انجام بدی تا ببینم بعدا هم تو منو دوسداری بزاری حداقل درست لمست کنم
منم گفتمش شاید یه روزی !شایدم نه!قولی نمیدم بهت…
گذاشت انگشت کنم،لذت میبرد دردشم اونقد نیومد همش میگفت (نکن تو که دختری نمیزاری من دست بزنم ولی ببین با من چ کارا نمیکنی)… لبشم کبود کرده بودم با گاز گرفتن…تا جایی که یادمه ی متنی از گوگل پیدا کرده بود واسم فرستاد که گازگرفتن و کبود کردنه بدن باعث قطع مویرگ و خون و فلان این داستانا میشه😂،برای اینکه کمتر اذیتش کنم و دست از چنگ و گاز بردارم…خب کات کردم باهاش و ماجرای اون تموم شد😅(ک البته کونیه من امسال متاهل شده دیگه🥹)
دوسپسرای دیگه ای هم داشتم ولی فقط توی اکیپ دوستام میخاستمشون،بجز اولین دوسپسرم پیش هیچ پسری تنها نبودم…فقط با دوستام جمع و خوش گذرونی، یک دقیقه تنهایی حوصلشونو نداشتم،نمیدونستم چرا ولی نمیتونستم تحمل کنم…من دیگه 20 سالم شده بود،تقریبا میدونستم چرا توی تنهایی حوصله کسی رو ندارم،چون اون چیزی که میخاستم نبودن،من دوسداشتم خودم تسلط داشته باشم دوسداشتم صاحبش باشم ولی با دوسپسر مگه میشد.!نمیشد روی دوسپسر افکار میسترسی رو انجام بدم و دوسنداشتم حرفشو بزنم و عجیب دیده بشم…
ی شب توی تنهاییم فکری ب سرم زد،یه پیج میسترسی زدم توی اینستا،اولش واسه سرگرمی انجامش دادم،ولی همینکه شروع ب فعالیت کردم روزی پنجاه تا صدنفر میومدن دایرکتم…تشخیص کسی ک واقعا اسلیوه و کیس مناسب من باشه خیلی سخت بود،
بین اون همه حشری دست به گوشی که خیلیا بخاطر نداشتن پارتنر و اگاهی میومدن دایرکتم، ماه ها زمان برد.ولی بالاخره یه برده خوب پیدا کردم😈….
(ادامه دارد)