گوشی مهمون بهانه سکس و لز (۴)

1402/12/21

...قسمت قبل

چند تا غذا سفارش دادم و رفتم مغازه دوست پسرم بخاطر بازار خلوت بیکار نشسته بود مغازه و با یکی از دوستاش تصویری حرف میزدن
من رو که دید خواست قطع کنه گفتم نه بزار من هم باهاش حرف بزنم
به دوستش گفت یکی اومده پیشم ولی میگه به کارت ادامه بده میخواد اونم باهات آشنا بشه
بعد هم به من گفت این دوستم فرشاد الان چهار ساله رفته هلند و داره واسه خودش عشق و حال میکنه
به دوستش هم گفت ایشون هم سمیرا خانم همسر بنده هستن که امروز بی خبر اومده تا منو خوشحال کنه
گوشی رو که داد دستم اول کمی سلام و احوال پرسی کردم گفتم تو اینجا واسه خودت داری لذت میبری این قدر نشناس هم منو اینجا داره ولی اصلا قدرمو نمیدونه
دوستش گفت الان درستش میکنم گوشی رو بده بهش گوشی رو گرفتم طرف طاها گفت یه جوری میگم سمیرا خانم نشونه
طاها بهش گفت باشه بگو فقط اگه شنید با خودته
فرشاد هم بهش گفت خاک تو سرت همچین خانمی کنارته بعد من هنوز یه دختر ایرانی اینجا پیدا نکردم
طاها بهش گفت خره سمیرا زندگیمه من که جونم براش میدم
من هم پریدم وسط حرفش گفتم فرشاد جون نظرت چیه جاتون رو عوض کنید طاها بیاد اونجا عشق و حال کنه بعد تو بیایی پیش من باشی؟
دیدم اول طاها منو گرفت بغلش بعد به دوستش گفت غلط کردید دو تاتون من عشقمو به هیچی نمیدم
جلوی دوستش هم یه لب ازم گرفت گفت تو فقط مال منی
من هم کمی با دوستش حرف زدم به دوست پسرم گفتم من باید برم کمی کار دارم
طاها به دوستش گفت قطع کنه تا بعد بهش زنگ بزنه رو کرد بهم گفت این همه راه اومدی بزارم بری بیا بریم انباری کارت دارم خوشگل خانم
اولش کمی ناز کردم بعد با هم رفتیم انباری درو بست منو گرفت بغلش گفت همچین فرصتی پیش بیاد من بزارم تو بری؟
گفتم من که همیشه اینجام جایی نمیرم
طاها میدونم ولی امروز فرق داره انقدر حشری ام تا تو رو نکنم نمیزارم جایی بری
گفتم باز چهار تا دختر تو بازار دیدی حشری شدی؟
گفت تو که منو میشناسی کی دیدی به دخترا نگاه کنم
راستشو بخوای یادت افتاده بودم داشتم فیلم سکسمون رو نگاه میکردم بدجوری حشری شدم خواستم بهت زنگ بزنم فرشاد زنگ زد نشد
گفتم پس زود باش که من هم واسه کیرت اومدم اینجا چون من هم بدجور حشری ام
گفت راستشو بگو تو چی کردی داغ شدی
گفتم من کاری نکردم دختر عموم با شوهرش اومدن خونه ام دیشب تا دیر وقت سکس کردن من صداشون رو شنیدم صبح هم تو حموم بودن باز برنامه داشتن من تنها فقط باید تحمل کنم
اومد بغلم کرد پاهام گذاشتم دور کمرش کمی لب گرفتیم
گذاشتم پایین گفت امروز باید یه جوری بکنمت تا چند روز کست بسوزه
خم شدم رو میز گفتم زود باش خودت لباسمو بیار پایین کمی هم کسمو بخور خیلی حشری ام
نشست پشتم ساپورت و شرتم رو تا زانو داد پایین دو دستی لای کونمو باز کرد شروع کرد خوردن کسم
یه جوری میخورد که کسمو کامل می کشید تو دهنش داشتم دیوونه میشدم
گفتم اینجوری که میخوری الانه ارضا بشم تو صورتت
گفت تو بشاشی دهنم هم الان میخورمش فقط بزار کستو بخور میخوام کیرم بکنم توش آماده باشه
بلند شد گفت دو طرف کونتو بگیر میخوام کستو بکنم گفتم صبر کن برم رو مبل زانو بزنم برات قمبل کنم کیرت کامل بره توی کسم
رفتم نشستم رو مبل اومد جلوم کمی کیرشو خوردم که لیز بشه
گفت اگه دست خودم بود تا حالا صد بار عقدت کرد بودم میومدی با خودم زندگی کنی
گفتم میدونم تا وقتی یاشار هست و مامانت مخالفه نمیشه
بیا بکن توش کسم سوخت از حرارت
قمبل شدم کیرشو از پشت گذاشتم دم کسم اونم حولش داد تا ته توش جوری که پرت شدم تو مبل اونم نذاشت کیرش در بیاد افتاد روم با شدت تو کسم تلمبه میزد
من هم اه و ناله ام بلند شده بود می گفتم جوووون بکن زنتو ا خ خ خ خ کیرتو تو کسم فشار بده
میخوام کسمو جر بدی
طاها چند تا با دست زد رو کونم فقط می گفت جوووون بگو عشقم میخوام بشنوم چه کس تنگی
کمی تو حالت قمبل کسمو کرد بلند شد گفت بچرخ پاتو بده بالا آبم داره میاد میخوام بریزم تو کست
چرخیدم گفتم بزار شرتمو بیارم بالا ابت نریزه رو زمین
خودش کمک کرد تا زیر کونم کشید بالا اومد روم کیرشو کرد تو کسم این دفعه یواش یواش تلمبه میزد
گفتم محکم بزن میخوام ارضا بشم
گفت نمیشه باید التماس کنی زود باش خواهش کن
گفتم جون طاها محکم بکن نمیتونم اخ خ خ خ کسمو محکم بکن
اونم یه دفعه کیرشو کوبید تو کسم تا نصف کشید بیرون کوبید توش چند بار که تلمبه زد من داشتم ارضا میشدم طاها فهمید محکم تر تلمبه زد تا ارضا شدم اون کیرشو کرد تو کسم ایستاد با یه آه بلند منو بغل کرد گفت سمیرا آبم داره میریزه تو کست خودتو نگهدار نیوفتی
قشنگ حس میکردم یه آب داغی با فشار داره تو کسم خالی میشه
من هم بغلش کردم لبامو گذاشتم رو گردنش زبون میزدم
نزدیک یک دقیقه داشت تو کسم خالی میکرد تا تموم شد گفتم در نیار عشقم
اونم کمی بیشتر فشارش داد داخل ازم لب می گرفت
میخواست کیرشو بکشه بیرون دست برد چند تا دستمال کاغذی برداشت گفت اینا رو بزار رو کست بعد شورتتو بپوش
گفتم مرسی حالا یواش درش بیار نریزه بیرون
کیرشو که درآورد نشست کنارم من هم دستمالا رو گذاشتم رو کسم شرتمو محکم کشیدم بالا بعدم ساپورتم
خودمم افتادم کنارش دیدم داره نفس نفس میزنه گفتم چیه نفست در نمیاد
گفت عوضی چکارم کردی این دفعه انقدر آب ازم اومد الان نفسم بند اومد نتونستم جلو خودمو بگیرم همشو ریختم تو کست اگه دستمال نمیذاشتی ممکن بود تمام لباست رو کثیف کنه حتی بو هم داره
گفتم من هم عشقم امروز خیلی حال داد باورت نمیشه چطور ارضا شدم
این دستمالا به موقع بود از یخچال مغازه یه اب میوه بهش دادم کمک کردم تا بلند شد
آب میوه رو که خورد حالش خوب شد گفت سمیرا الان اگه بخوای باز میتونم کستو بکنم آبمو بریزم توش
گفتم میدونم بار قبلی سه بار کردیم حالا بیا بریم تا کسی شک نکرده
اول اون رفت بیرون نشست پشت میزش بعد من کمی با دست دستمال تو شرتم رو صاف کردم رفتم بیرون
موقع رفتن از شانس من بود یا طاها نمیدونم خواهرش اومد تو مغازه
سلام علیک کردیم چون منو میشناخت و باهام راحت بود گفت سلام سمیرا جون خوبی؟
من هم جوابشو دادم دیدم ناراحته نپرسیدم چی شده
رفت پیش طاها گفت معلوم هست کجایی شش بار بهت زنگ زدم
طاها بهش گفت معذرت توانباری بودیم گوشیم رو میز بود ندیدم
خواهرش هم تا اینو شنید گفت به به آقا طاها و سمیرا خانم زن داداشم معلومه خیلی مشغول بودید که صدای گوشی رو نشنیدین
طاها بهش گفت بازم ببخشید کتی جون یادمون نبود قبلش بهت خبر بدیم ایشالا دفعه بعد
من دیدم اوضاع داغونه گفتم کتی جون اگه میشه من برم شما راحت باشید ببخشید
طاها گفت سمیرا ببخشید کتی ناراحته یه حرفی میگه تو به دل نگیر
پری هم گفت اره زن داداش من تو گرما بودم داداشم داشته سکس میکرده تو برو من براش دارم
خداحافظی کردم رفتم برون سمت رستوران
سفارشو گرفتم خواستم زنگ بزنم شمیم گفتم ولش کن مگه چقدر کارشون طول میکشه میرم خونه اونا هم الان خسته ان

ادامه دارد

نوشته: سمیرا


👍 3
👎 4
11601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

974746
2024-03-12 01:42:02 +0330 +0330

داستانهای بلند و چند قسمتی رو معمولا نمیخونم. مگر اینکه نویسندش رو بشناسم و سبک قلمش مورد پسندم باشه . سعی کن داستانهای تک قسمتی بنویسی

0 ❤️

974751
2024-03-12 02:02:18 +0330 +0330

خوش بحالتون اگر شما ادم هستین من چی هستم اگر من ادمم شما چی هستین … خوش بحالتون خوش بحالتون خوش بحالتون

0 ❤️

975000
2024-03-14 06:35:37 +0330 +0330

کتی چی شد پری کجا بود اول ذهن دروغگو را تقویت کن تا فراموشی نگیره

0 ❤️

975168
2024-03-15 10:19:19 +0330 +0330

عالی بود ادامه بده 😍 😍 😍 😍

0 ❤️




آخرین بازدیدها