آرزو

1402/02/13

یک داستان شاید خیالی …
من میلادم در اصل بچه تهرانم و جزیره کیش تو یه قهوه و شکلات فروشی کار می کنم صاحب مغازه خودش تهرانه و من و محسن اینجا کار می کنیم به صورت شیف های چرخشی یه شیفت صبح تا ظهر و یه شیفت بعد از ظهر تا شب این داستان یکی از سکس های منه در جزیره، که روز اول عیده امسال اتفاق افتاد، اگه بخوام از خودم بگم یه پسر 29 سالم قد 180 وزن 90 سفیدم با یه کیر 18 سانتی بدن خوبی دارم و قیافم هم بد نیست، همیشه هم حشری ام جزیره خیلی کوچیکه و با محلی ها زیاد نمیشه قاطی شد و سکس داشت اما بعضی وقتا با مسافرا میشه حال کرد یه دوست فابم دارم تهران که هر ماه یا 45 روز یه بار که می رم تهران حسابی از خجالت هم در میایم.
من الان 4 ساله که جزیره کار می کنم و عیدا همیشه برامون اوج کاره و خیلی سرمون شلوغه ولی امسال جزیره مثل هر سال نبود و تو این چند سالی که من اینجا هستم خلوت ترین سال بود، مسافر بود ولی کم و مثل هر سال که کلی ادم با ماشین شخصی می اومدن و جزیره را خیلی شلوغ می کردن امسال خیلی شلوغ نبود چهارشنبه روز دوم فروردین بود من مغازه بودم و محسن همکارم هم اومده بود که اگه شب شلوغ شد کمکم باشه محسن متاهله و زن و بچش شیرازن و چون ایام عید بود اومده بودن کیش، اون قدری که فکر می کردیم شلوغ نبود و چون شیفت من بود محسن رفت که با خانواده باشه منم مغازه بودم مشتری می اومد و می رفت حدود ساعت 9 شب بود که یه زوج جوان اومدن تو یه پسر 26 یا 27 ساله با یه دختر که می خورد هم سن پسره باشه شاید با یکی دو سال اختلاف کوچیکتر، دختره یه لگ مشکی پوشیده بود با یه مانتو قرمز تنگ و یک تاپم مشکی هم زیرش و دکمه های مانتوش باز بود و خط سینشو میشد راحت دید یه شال قرمز هم دور گردنش بود قیافشم که عالی موهای بلوند کلا یه کس به تمام معنا که کیر هر مردی را راست می کرد پسره هم یه شلوارک مشکی پوشیده بود با پولوشرت قرمز معلوم بود از این زوج های لوس تازه ازدواج کردن که با هم ست زده بودن چنتا شکلات و پاستیل برداشتن هم زمان دو تا اقای دیگه هم اومدن داشتن خرید می کردن و این کس ناب را دید می زدن حساب کردن رفتن و منو این زوج تنها شدیم اومدن دم میز و دختره از تو کیفش کارتش را در اورد داد و دیدم که ناخن هاشو هم قرمز مشکی لاک زده با که با لباسش ست بود، داشتم این دست ها را دور کیرم تصور می کردم که پسره گفت دادش یه سوال بپرسم ناراحت نمیشی گفتم نه جون دادش امر بفرمایید، گفت ما مسافریم عصر رسیدیم اینجا دنبال مشروبیم کسی را سراغ داری بهمون معرفی کنی یا اگه خودتون دارید میشه ؟ این سوالی بود که خیلی از مسافرا می پرسن نمیدونم چرا فکر میکنن شکلات فروشیا و پاستیل فروش های جزیره حکم ساقی را دارن گفتم خودمون که نه داداش ولی این شماره را بزن کارتو راه میندازه شماره یکی از بچه های جزیره را دادم و گفتم که هر جای جزیره خواستی برات میاره بچه گلیه شماره را نوشتم روی یکی از کارت های مغازه و دادم بهش از لهجه و قیافشون پیدا بود بچه شمال کشورن حساب کردم و رفتن وای از پشت دختره عجب کونی بود تو دلم گفتم نوش جونت که این کس و میکنی همون موقع مشتری اومد تو اونام رفتن منم کلا قضیه را یادم رفت ساعت 1 بود که رسیدم خونه محسن هم چون خونوادش اینجا بودن سوییت گرفته بود و شب نبودش من و محسن تو یه خونه که صاحب مغازه گرفته میخوابیم و شب چون تنها بودم زنگ زدم دو تا بچه ها اومدن ایکس باکس زدیم و ساعت 3 بود که بچه ها رفتن و من رفتم بخوابم تلگرام و واتساپم را چک کردم یه شماره ناشناس تلگرام برام ساعت 11:45 دیقه پیام گذاشته بود.
باز کردم دیدم نوشته :
سلام ببخش مزاحم شدم داداش این که معرفی کردی قیمتاش خیلی بالا بود کسی دیگه را نمیشناسی ؟
عکس اکانت را باز کردم دیدم که همون زن و شوهرن شماره پسره بود رو تلگرامش کلی عکس تکی و دوتایی داشت با اون کس خوشکل که کوفتش بشه ولی شماره منو از کجا پیدا کرده بود که یادم اومد شماره ساقی را روی کارت مغازه بهش دادم که هم شماره من روش بود هم محسن و روی ای دی تلگرامم من کلی عکس از خودم داشتم فهمیدم یارو چه پیگیره میخواستم بیخیال جواب دادن بشم ولی گفتم شاید پا داد و اهلش بود یه حالی با این کس ما هم کردیم پیام دادم که
سلام داداش مراحمی نه متاسفانه حالا چی میخواستی مگه که قیمت بالا بود ؟
انلاین نبود که جواب بده منم تو تخت شروع کردم کس چرخ زدن تو اینستا که نوتیفیکیشن تلگرام اومد
جواب داد قربون محبتت والا قیمت عرق هم اینجا چهار برابر هر چی بشه حتی آبجو هم اوکی ایم ولی قیمت مناسب
پیام دادم که والا جزیره قیمت ها همینه داداش
گفتم پیش خودم بزار یکم شیطنت کنم نوشتم، که شما و خانوم تشریف بیارید منزل در خدمتم باشیم همه چیزم هست
همون موقع جواب داد نه مزاحم نمیشیم
نوشتم که چه مزاحمتی خوشحال میشم من اینجا تنهام خواستید تشریف بیارید در خدمت باشیم
میدونستم اگه اهلش باشه خودش میگیره دارم چی میگم و اگه هم نبود حرف نامحترمانه ای نزده بودم فقط دعوتشون کرده بودم
جواب نداد منم رفتم اینستا داشتم اونجا کس چرخ میزدم باز که پیام داد
قربونت بگم به خانوم ببینم چی میگه اگه اوکی داد بهت زحمت میدیم
منم دیگه جواب ندادم گرفتم خوابیدم ، صبح شیفت محسن بود بره مغازه ولی 9 زنگ زد گفت که با خوانوادس و من برم تا عصر و اون عصر جای من بره مغازه گفتم باشه اماده شدم و ساعت 10 صبح بود رفتم در مغازه خبری هم زیاد نبود داشتم تو تلگرام با یکی از بچه ها چت میکردم که پیام داد سلام اقا میلاد داداش اگه دعوتت سر جاشه ما شب یه سری بهت بزنیم
اولش گفتم بیخیال شم جواب ندم دو تا مفت خور بگم بیان بخورن اخرم نشه یه حالی کرد ولی حیف که حشریت زد به بشریت و گفتم نهایتا لذت بصری می بریم دیگه جواب دادم بله داداش قدم سر چشم فقط من تا ظهر مغازم عصر از 5 به بعد در خدمتم شما کی میاین ؟
جواب داد واسه ساعت 8 خوبه ؟
گفتم عالی
گفت :آدرس برام بفرست
گفتم بزار برسم خونه بهت لوکیشن میدم که راحت بیاین
گفت حله داداش میبینمت
یکم مغازه شلوغ شد و من تا ظهر دستم به مشتری بند بود 2 بود که دیگه پاساژ بسته شد و منم رفتم خونه یه دستی به خونه کشیدم و یه چرتی زدم بیدار شدم ساعت تقریبا 6 عصر بود زدم بیرون یکم خرید و برگشتم خونه تو خونه هم عرق داشتیم هم آبجو، انلاین شدم تلگرام چک کردم دیدم پیام داده که داداش لوکیشن را میفرستی منم براش لوکیشن دادم گفت چیزی نمیخوای بگیریم ما گفتم نه بابا همه چی هست
رفتم یه دوش گرفتم و یه صفایی به پشمام دادم که اگه پا داد اماده باشه تو یه برزخ بود کیرم نمیدونستم که امشب قراره حال کنیم یا نه نیمه خیز بود و آماده دراز کشیدم رو تخت و داشتم تو اینستا چرخ میزدم ساعت تقریبا 7:45 بود که گوشیم زنگ خورد جواب دادم گفت که سلام داداش ما رسیدیم گفتم بله بیاین طبقه فلان واحد 3 از پنجره نگاه کردم فقط انگاری پسره بود گفتم بخشکی شانس درو باز کردم و از تو راه پله ها دید زدم دیدم که نه با خانوم تشریف اوردن
تو چهار چوب در ایستاده بودم ما آسانسور نداریم و پله ها زیاد بود یکی دو دیقه بعد رسیدن بالا دختره یه دامن پر چین بلند پوشیده بود با یه تاپ مشکی و مانتو سفید دو تا سینه سفیدش داشت تاپ را جر میداد که بیاد بیرون دو باره هم با هم ست زده بودن و پسره هم یه پلوشرت سفید کنفی با شلوارمشکی، اومدن تو من هنوز اسماشون را نمیدونستم با پسره دست دادم گفتم خوش اومدین من میلادم پسره هم گفت قربونت داش میلاد منم معینم همسرم هم آرزو ، ارزو هم دستش را دارز کرد دست دادیم دستای به شدت داغی داشت همون لحظه کیرم یه تکونی خورد اومدن نشستن من از قبل رو میز یکم مزه چیده بودم و گفتم بچه ها چی میخورین که ارزو گفت فعلا اقا میلاد یکم آب فقط دست شما درد نکنه معینم گفت منم آب معلوم بود پله های زیاد ما و شرجی بودن بیرون تشنشون کرده رفتم از یخچال یه بطری اب با دو تا لیوان اوردم دیدم وای آرزو جون مانتوش را در آورده گذاشته رو میز عجب بدن سفیدی داشت جنده خانوم سینه ها رو هم انداخته بود بیرون همون لحظه داشتم راست می کردم معین که دید من چشمم رو سینه های زنشه و دارم دید میزنم سر صحبت را باز کرد گفت آقا میلاد کار کردن تو جزیره چطوره و از این صحبت ها منم که با دیدن اون سینه ها و اون کسی که روبه روم بود حسابی زبونم باز شده بود شروع کردم به تعریف از کار تو جزیره معینم یکم از خودش گفت و کارش یه نیم ساعتی حرف زدیم یکم آشنا شدیم بچه های خوبی بودن معین گفت که میخوام اگه بشه بیام جزیره با آرزو برای کار و منم براش شرایط جزیره را توضیح می دادم که اون جوری که همه فکر می کنن نیست و هزینه ها چقدر بالاست نسبت به حقوق و در آمد و … رفتارشون خیلی دوستانه بود و سریع هم با آرزو هم معین گرم گرفتم بچه های خوبی بودن و گویا واقعا قصدشون دوستی بود منم دیدم گویا قصدشون دوستیه از فکر سکس اومدم بیرون ،پاشدم گفتم خوب بچه ها چه میخورین هم ابجو هست هم عرق معین گفت ما تا الانم کلی زحمت دادیم گفتم این حرفا چیه ارزو گفت ابجو با عرق میخوای دو عرقمون کنی و خندید معین تو مشروب خیلی بی جنبه است، معین هم یه نگاه بهش کرد و گفت نه تو … هر دو تاشون خندیدن گفتم پس عرق خوب دارم میارم به سلامتی بزنیم گوشی معین زنگ خورد گویا تماس کاری بود من رفتم تو آشپزخونه که ارزو هم گفت بزار بیام کمکت میلاد و دنبال من اومد فضای آشپزخونه ما خیلی کوچیکه و یه نفر به زور جا میشه از تو یخچال یه شیشه عرق در آوردم و دو تا هایپ دادم آرزو که الان باهام چند سانت فاصله داشت همون جا دوس داشتم تو آشپزخونه لباشو از جا بکنم و سینه هاشو تو مشتم بگیرم ولی خودمو کنترل می کردم تو ذهنم داشتم تصور میکردم کردن این کس چه حالی میتونه بده ارزو عروق با هایپ برد گذاشت رو میز منم قبلا رو میز چیپس و یکم تنقلات گذاشته بودم از یخچال ماست را در اوردم داشتم میریختم تو ظرف که ببرم که آرزو اومد گفت میلاد جون فقط هایپ داری گفتم اگه چیزی دیگه می خوای بگو می گیرم چیز دیگه ای که بشه باهاش خورد تو یخچال نداشتیم اومدم تو سالن آرزو نشست و به معین گفت معین برو برام آب آلبالو بگیر تو که میدونی من مزه عرق فقط آب البالو می خورم ، معین گفت چشم عزیزم چیز دیگه ای نمی خوای که پریدم وسط حرفش گفتم نمی خواد داداش بری سوپری به ما خیلی دوره زنگ می زنم میارن که ارزو گفت نه میلاد جون معین میره میگیره مگه نه ، معین گفت آره عشقم میرم آرزو نگاه معنا داری بهم کرد که فهمیدم باید خفه بشم و بزارم معین بره آب البالو بگیره معین کفشاشو پوشید اومدم بهش بگم که از کجا بگیره گفت پیدا می کنم داداش چیز دیگه ای نمی خوای ارزو گفت نه و درو بست و رفت اصلا نفهمیدم چیشد همه چیز تو یه دیقه اتفاق افتاد من هنگ بودم که چرا رفت و من و با آرزو تنها گذاشت نشستم آرزو هم روبروم نشسته بود وای پاشو بلند کرد و گذاشت روی اون یکی پاش زیر اون دامن چیزی نپوشیده بود ساق های سفیدش تا رونش داشت جلوم خود نمایی می کرد و من زل زده بودم به صحنه روبه روم که آرزو گفت با چشات خوردیم میلاد جون بیا از نزدیک تر ببین فهمیدم که بله کس رو افتادیم . اگه شوهرش نمیخواست من بکنمش که منو با این کس تنها نمیزاشت پاشد رفتم نشستم کنار آرزو ولی هنوز تو شک و هنگ بودم نمیدونستم باید چیکار کنم همه چیز برام خیلی عجیب بود که دست آرزو را روی پام حس کردم که میگفت امید جون کجایی گفتم همین جا سینه هاش داشت جلوی چشام مثل بلور می درخشید نتونستم دیگه خودمو کنترل کنم دستم را بردم سمت سینه هاش اونم که گویا منتظر همین بود لباشو گذاشت رو لبام همون لحظه زبونم شروع کرد به چرخیدن توی دهنش مزه رژ لبش و شیرینی لباش طعم بینظیری میداد داشتم سینه هاشو می مالیدم و لباشو می خوردم یکی دو دیقه ای این جوری گذشت تاپش را در آوردم یه سوتین سفید داشت زبونم کشیدم بین خط سینه هاش و سینه هاشو از توی سوتین در آوردم و شروع کردم به خوردن سر سینه هاش نالش در اومده بود سرمو میبوسید و موهامو نوازش می کرد رفتم پایین پاهاشو بلند کردم و دامنش را دراوردم یه شورت تور سفید پاش بود و کس خیس و برق افتادش داشت توش چشمک می زد بند شورت را زدم کنار و شروع کردم به مالیدن کسش که نالش رفت بالا و رفتم باز سراغ لباش همزمان کسش را می مالیدم و لباشو میخوردم باورم نمیشد که لبام روی لباشه و کسش توی دستام گفتم معین نیاد وسط ناله هاش گفت نه تا من نگم اون نمیاد فهمیدم که هماهنگ هستن باهم خیالم راحت شد گفتم باشه حالا که خودش میخواد زنوشه مثل سگ میگام پاشدم ایستادم روبه روی آرزو جون نشست لب مبل و کمر شلوارم را باز کرد کیرم که کلی پیش آب ازش اومده بود بیرون داشت شرتم را جر میداد از روی شرت یکم مالیدش و با دندون شورتم را کشید پایین چشماش از دیدن کیر کلفت و سفیدم برقی زد همون لحظه دستش را حلقه کرد دور کیرم و مثل سگ شروع کرد به ساک زدن تا امروز کسی به این خوبی برام ساک نزده بود موهاشو دور دستم پیچیدم و شروع کردم عقب جلو کردن سرش روی کیرم دیدن آرزو که جلوم حالا زانو زده بود داشت کیرم و ساک میزد صحنه جذابی بود داشت آبم می اومد که از دهنش کشیدم بیرون و نشوندمش روی مبل و پاهاشو دادم بالا بند شورتش را زدم کنار افتادم به جون کسش زبونم را که کشیدم روش نالش در اومد شروع کردم به خوردن و بازی کردن با کسش اون قدر آب از کسش سرازیر شد که پاهاشو خیس کرد چشماشو بسته بود و به التماس افتاده بود که بکنمش رفتم باز سراغ لباش و یکم لب بازی کردم و تو گوشش گفتم شوهر بیغیرتت کجاست بیاد ببینه زیر کیر من چه ناله ای میکنی گفت ترو خدا بکن توش میلاد دارم دیونه میشم سر کیرم را با کسش تنظیم کردم و شروع کردم سانت به سانتش را جا دادن تو کسش داغ و لیز بود تا دسته که جا کردم توش شروع کردم مالیدن سینه هاش هنوز صدای نالهای سکسیش توی گوشمه، دیدن اون صحنه که کس سفید و جذابش داشت کیرم را میبلعید و سینه هاش را چنگ میزدم واقعا جذاب بود شروع کرد به مالیدن کسش و میگفت محکمتر بکنمش منم شروع کردم به گاییدن کسش، این که شوهر داشت و مطمعنا شوهرش می دونست الان زنش زیر کیر منه حشری ترم می کرد هم زمان با تلنبه زدنام تو اون کس داغ گفتم کجایی ببینی معین زنت زیر من چه ناله ای می کنه مالیدن کشس را تند تر کرد و بدنش شروع کرد به لرزیدن ارگاسم شد بیحال افتاده بود روی مبل بهش گفتم برگرد ، برگشت تو حالت داگی نشوندمش و شروع کردم به گاییدن کسش سوراخ کونش داشت بهم چشمک میزد یه تف انداختم روش و شروع کردم با انگشتم بازی با سوراخ کونش ولی دیگه نمیتونستم جلو خودم را بگیرم داشتم ارضا میشدم تلنبه هامو تند تر کردم و کشیدم بیرون آبم با تمام فشار پاشید روی کمرش و پشتی مبل خیلی وقت بود که این جوری ارضا نشده بودم اونم تو کس زن شوهر داری به این جذابی برگشت و گفت اوف چه داغه کمرم سوخت میلاد جون نشستم لب مبل چنتا دستمال از روی میز برداشتم کمرش را پاک کردم سینه های آویزونش تو اون حالت را یکم مالیدم و رفت سرویس پاشدم لباسامو پوشیدم یکم آب خوردم اومد بیرون لباساشو پوشید از تو کیفش یه کیف لوازم ارایش در اورد و برگشت تو سرویس که آرایشش را ترمیم کنه همزمان داشت با گوشیش پیام میداد پشتی مبل یکم آبم ریخته بود روش را پاک کردم و داشتم دستمال ها را میبردم بندازم تو سطل که صدای زنگ در اومد وای یهو دلم هری ریخت پایین معین بود، همونی که زنش تا چند دیقه پیش داگی داشت رو مبل بهم کس میداد الان باید چه واکنشی نشون میدادم راستش حس دلشوره و ترس با هم داشتم رفتم به سمت در که ارزو هم از سرویس اومد بیرون کیف لوازم آرایشش را گذاشت تو کیفش و نشست منم درو باز کردم معین بود با دو تا پلاستیک توی دستاش من رنگم پریده بود یه لحظه ترس وجودمو گرفت ولی با صدای آرزو به خودم اومدم که گفت چقدر طولش دادی عشقم معین اومد تو و گفت ببخشید دیگه، نشست و پلاستیک ها را گذاشت رو میز آرزو پاشد پلاستیک ها را برداشت و رفت سمت آشپزخونه منم که لال شده بودم هم ترسیده بودم هم ضعف کرده بودم از اون همه آبی که ازم اومده بود ناخوداگاه رفتم سمت آشپزخونه آرزو گفت میلاد جون یخ داری به خودم اومدم و گفتم اره صبر کن رفتم سمت یخچال از کنارش که رد شدم کونشو داد عقب و مالید باز به کیرم معین دو آب البالو و انبه خریده بود و شکلات و اجیل بسته بندی آرزو دو تا کاسه برداشت و شکلات و آجیل ها را باز کرد ریخت تو کاسه ها و برد به منم گفت یکم یخ بیار از تو یخچال یخ در اوردم و گرفتم زیر شیر و خردش کردم ریختم روی توی یه کاسه و بردم آرزو نشسته بود کنار معین من که اومدم معین گفت ببخشید میلاد جون حسابی بهت زحمت دادیم شرمنده داداش گفتم نه بابا چه زحمتی که آرزو گفت نترس عزیزم من حسابی جبران میکنم زحمتامون را و خندید من یکم خجالت کشیدم نمیدونم چرا ولی راحت نبودم نشستم رو مبل روبه روی ارزو و معین که آرزو شیشه عرق را برداشت و گفت خوب شروع کنیم دیگه سه تا لیوان گذاشت و عرق ریخت تو هر سه تاش به من گفت میلاد جون مزه بریزم توش یا جدا میخوری من گفتم جدا میخورم هایپ را باز کردم و ریختم تو یه لیوان یه تیکه یخ هم انداختم توش ارزو هم یکم آب البالو ریخت تو عرق خودش و رو کرد به معین گفت تو هم اگه میخوای میدونی باید چیکار کنی معین پاشد و نشست پایین روی زمین کنار آرزو ارزو دست کشید روی سرش و گفت آفرین توله سگ بیا و لیوان عرق برد سمت دهنش گذاشت رو لباش و ریخت دهنش و گذاشت رو میز چنتا شکلات برداشت و گذاشت کف دستش و برد جلو دهن معین اونم مثل یه توله سگ که از کف دست صاحبش غذا میگیره شکلات ها را خورد و شروع کرد به لیس زدن دست آرزو با دیدن اون صحنه پشمام ریخت معین داشت دست ارزو را لیس میزد که آرزو پیک خودش را برداشت رو کرد به من و گفت به سلامتی من تو شوک غریبی بودم حواسم به معین بود که مثل یه سگ وفادار داشت دست آرزو را با میل تمام لیس میزد و حالا چهار دست و پا عین یه توله سگ کنار آرزو بود پیک ارزو دستش بود رو کرد به من و گفت بزن دیگه میلاد جون نمیدونستم باید چیکار کنم پیکم را برداشتم زدم به پیک آرزو و رفتم بالا و لیوان هایپ را روش خوردم و گذاشتم روی میز ارزو دستش را کشید و معین به همون حالت چهار دست و پا روی زمین کنارش موند باز پیک خودم و خودش را پر کرد و رو کرد به معین و گفت توله سگ اگه بازم میخوای میدونی باید چیکار کنی معین اومد بین پاهای آرزو، آرزو دامنش را داد بالا و تکیه داد به مبل و با دست موهای معین را گرفت و کشید سمت کسش و معین شروع کرد جلوی من به لیس زدن کس زنش ارزو پیک عرقش را برداشت آروم ذره ذره می ریخت بالای کسش و معین همشو با ولع تمام لیس میزد پیک که تموم شد سر معین را گرفت و فشار داد روی کسش و معین با ولع تمام داشت جلوی من کس زنش را میخورد و آرزو بهش میگفت آفرین توله سگ کس لیس خوبی هستی ارزو رو کرد به من که چشمام از تعجب دیدن اون صحنه از حدقه داشت در می اومد و گفت میلاد جون بیا پیش من عزیزم من به شوک عجیبی از دیدن اون صحنه فرو رفته بودم معین با ولع تمام داشت کس آرزو را لیس میزد و مثل یه سگ جلوی پاهاش زانو زده بود و حالا آرزو از من میخواست که برم و پیشش بشینم بلند شدم رفتم سمت مبل آرزو موهای معین را گرفت و کشید عقب جا باز کرد تا من کنارش بشینم دستش و گذاشت روی پای من و لباشو اورد جلو من همه حواسم به نگاه های معین بود بیشتر از این که این صحنه برایم حشری کننده باشه تعجب آور بود که ارزو باز سر معین رو گرفت و برد سمت کسش و معین شروع کرد به کس لیسی لباشو گذاشت روی لبام ناخودآگاه دستم رفت سمت سینه هاش و باز شروع کردم به مالیدن سینه هاش و خوردن لباش اونم در حالی که شوهرش جلوی پامون زانو زده بود و داشت کس لیسی می کرد آرزو با پا معین را هل داد عقب و باز سه تا پیک پر کرد اما یکی از پیک ها را لب به لب ریخت و برد سمت دهن معین و ریخت تو حلقش این بار بهش مزه نداد و معین پیک را تا اخر خورد و آزرو پاشو برد سمت دهنش و اون توله سگ شروع کرد به خوردن و لیسیدن کف پا و انگشت های آرزو، آرزو دو تا پاشو دراز کرد و تکیه داد به من و گفت حسابی تمیزشون کن توله سگ دست من و گرفت و برد سمت کسش حالا تو بغلم لم داده بود و من داشتم کسش را میمالیدم و گردنش را میخوردم و معین داشت انگشت های پاشو لیس میزد یکی دو دیقه به این حالت گذشت آرزو با پا زد تو صورت معین و گفت بسه توله سگ برگشت سمت من داگی نشست روی مبل و رفت سمت شلوار من شلوارم و داد تا زانو پایین و گفت میلاد جون درش بیار از بغل شورتم دست کرد و کیر نیمه خیزم را در آورد و شروع کرد به ساک زدن معین حالا باهام چشم تو چشم بود آرزو کیرم و از دهنش در آورد و من پاهامو دراز کردم روی مبل و بین پاهام توی اون فضای کوچیک نشست و شروع کرد به ساک زدن برام تو اوج لذت بودم که معین دهنش و برد سمت پاهام و شروع کرد به لیس زدن جورابم و پاهام نمیدونم حس خاصی نداشتم آرزو برگشت و دید معین داره پاهامو لیس میزنه جورابم را در اورد و کرد تو دهن معین بدبخت و برگشت سر کارش داشت آبم می اومد که موهاشو گرفتم و کیرمو از دهنش کشیدم بیرون سرش و آوردم بالا و شروع کردم به لب گرفتن ازش اومد تو بغلم و شروع کردم به خوردن سینه هاش جامون اصلا خوب نبود روی مبل راحت نبودیم آرزو پاشد و ایستاد حالا دیگه فقط تاپ مشکیش تنش بود دو تا پیکی که ریخته بود را بلند کرد و داد دست من و خودش خوردیم جوراب من و از دهن معین بیچاره در اورد و معین رفت سمت پاهاش حالا آرزو جلوش ایستاده بود و معین داشت پاهشو میبوسید و لیس میزد منم با یه تیشرت و شلوار تا زانو پایین اومده روی مبل نشسته بودم ارزو موهای معین و گرفت سرش و اورد سمت کیر من واقعا حس خوبی به این کار نداشتم همیشه از سکس با پسر ترس داشتم با این که معین کیر خور خوبی بود ولی حسی بهش نداشتم آرزو موهای معین و گرفته بود و سر معین را رو کیر من عقب جلو میکرد و تحقیرش میکرد بهش میگفت بخور کیری که قراره کسو کون زنتو جر بده را خوب لیس بزن لیزش کن برام شنیدن این جملات داشت منو حشری میکرد و کیرم داشت تو دهن معین راست میشد آب از همه جای دهنش داشت میریخت و حسابی زیرم روی مبل را خیس کرده بود میخواستم زودتر این وضعیت تموم بشه کیرمو از دهنش کشیدم و پاشدم ایستادم شلوارم را در آوردم و به آرزو گفتم بریم تو اتاق آرزو اومد سمت من با پا معین هل داد عقب و گفت بریم عشقم رو کرد به معین و بهش گفت داگی شو توله معین تو حالت داگ استایل رو زمین نشست ظرف آجیل و برداشت و گذاشت پشت کمرش و بهش گفت من دارم میرم به آقا میلاد کس بدم وای به حالت اگه برگشتم اجیل ها ریخته باشه نمیدونم من درک درستی از رابطه بی دی اس ام یا همون ارباب و برده و این چیزا ندارم واقعا هم درک نمیکردم که این کارا آیا برای معین لذت بخشه یا آرزو کلا حس خوبی به این موضوع نداشتم اگه می شد همون لحظه ترجیح میدادم که هردوشون از خونه برن اما نمیشد نمیدونم چرا…
اتاق ما به سالن دید کامل داشت آرزو دست من و گرفت و برد تو اتاق معین میتونست راحت از جایی که بود از داخل سالن اتاق را ببینه ما دو تا تخت یه نفره داریم آرزو من و نشوند لب تخت و شروع کرد برام ساک زدن کیرم تو دهنش بلند شد تی شرتم را در آورد و بلندم کرد و خودش خوابید روی تخت پاهاشو باز کرد و بالش و گذاشت زیر کسش و گفت میلاد جون کسم و بگا جلوی شوهر کونیم کسم و جر بده کیرتو بکن توش……
واقعا کس محشری داشت من کس زیاد کرده بودم ولی آرزو یه چیز دیگه بود شروع کرد با انگشت باز کردن لای کسش و کیرم و آماده رفتن تو این بهشت که با دستای شوهرش که الان داشت از تو سالن مطمعنا میدید که زنش لنگ هاشو برای من باز کرده و التماس میکنه بکنمش آماده میکردم دستم که رفت روی کسش ناله هاش بلند شد شایدم اغراق می کرد که صداش به گوش شوهرش برسه ناله هاش بالا گرفت و نالش به التماس برای کردنش تبدیل شد
بیشتر از این تو خماری نزاشتمش سر کیرم و گذاشتم روی سوراخ کسش و چند بار روی کسش کشیدم و با یه ضربه تا دسته کیرم و جا دادم تو کسش، کسی که شوهرش حسابی لیسیده بود و خیسش کرده بود تا کیر منو تو خودش جا بده آرزو نالش رفت بالا و تو اوج لذب بود منم که یه بار آبم اومده بود با خیال راحت داشتم کس آرزو را میگاییدم هر دفعه ای بر میگشتم و معین هنوز چهار دست و پا ظرف آجیل پشت کمرش داشت ضربه های من تو کس زنش را میدید نگاه میکردم و این حس عجیبی بود.
نفساش به شماره افتاده بود نالهاش به فریاد تبدیل شد و زیر کیرم ارگاسم شد آب بود که از کسش سرازیر شد و داشت کیر من و سوراخ کون خوشکل و صورتیش را خیس میکرد حالا که شوهر بی غیرتش میخواست باید کون این فرشته که افتاده بود زیرم را هم میگاییدم کیرم و از کسش کشیدم بیرون و شروع کردم آب کسش را مالیدن دور سوراخ کونش و آروم آروم انگشتم و کردم توش گشاد تر از اونی بود که فکر میکرد بهش گفت جای نداده نزاشتی ها تو خماری و حس ارگاسم بود که گفت بکن میلاد هر کاری دوس داری بکن کیرمو کشیدن بین زبونه های کسش و حسابی لیزش کرد گذاشتم روی سوراخ کونش آروم سر کیرم را هل دادم توش یه جیغ آروم و کوتاه کشید و منم تو همین لحظه تا دسته کیرم و جا دادم تو کونش و شروع کردم به گاییدن سوراخش به اندازه کسش حال میداد حس رضایت فتح کردن کونش داشت بهم حال میداد و داشتم حسابی حال میکردم از سر و صورتم عرق میریخت و پشت کمرم حسابی خیس شده بود آرزو هم باز ناله هاش زیر کیرم شروع شد دستم را گرفت و گذاشت روی کسش یعنی براش بمالم
تا الان هم دو بارارگاسم شده بود و لی گویا سیری نداشت هم زمان تلنبه هامو توی کونش تند تر کردم و با دست افتادم به جون کسش ناله هاش باز رفت بالا سوراخ کونش داشت حال عجیبی بهم میداد حرکت دستمو روی کسش تند تر کردم و تلنبه هامو توی کونش محکم تر یه بار دیگه ارگاسم شد عضلاتش را منغبض کرد و سوراخش تنگ تر شد چنتا تلنبه محکم زدم و نتونستم جلوی خودمو بگیرم نبض کیرم مثل آتشفشان داشت تو کونش که حالا تنگ تر هم شده بود میزد و آبم را میپاشید تو سوراخش افتادم روش هر دو خیس عرق بودیم شاید یکی از بهترین سکس های من توی زندگی بود کیرم و کشیدم از سوراخش بیرون همزمان آب کیرم ریخت بیرون معین و صدا کرد و گفت بیا توله سگ تمیزم کن صدای افتادن کاسه از پشتش اومد همون جوری چهار دست و پا اومد تو اتاق و افتاد به جون سوراخ زنش که با آب کیر من پر شده بود و همه آب ها از روی کونش لیس میزد یکم لب بازی کردیم و پاشدم رفتم دست شویی واقعا به یه دوش نیاز داشتم گفتم من میرم دوش بگیرم آرزو گفت باشه ما هم کم کم میریم زیر دوش بودم که صدای بسته شدن در اومد تا از حموم اومد بیرون رفته بودن نفهمیدم چجوری خوابم برد شب عجیبی بود خیلی عجیب فقط شیشه عرق را برده بود توله سگ .




نوشته: میلاد


👍 50
👎 6
88201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

926145
2023-05-03 00:40:52 +0330 +0330

باید جلو در پاساژها تابلو بزنند قزوینی های محترم! عرب های گرامی! لطفا گرانفروشان را نکنید!

0 ❤️

926150
2023-05-03 00:52:21 +0330 +0330

خیلی عالی بود کاش عکسای بیشتری داشتی فیلمم داشتی از سکستون

4 ❤️

926172
2023-05-03 02:39:47 +0330 +0330

کص لیس ها به بهشت میروند😅

0 ❤️

926191
2023-05-03 06:37:33 +0330 +0330

شاید این کس کردی ولی کل داستانت دروغی بیش نیست چون گفتی من قبل امدنشون رفتم حمام پشمام زدم ولی تو این عکس کلی پشم داری خرم خودتی

2 ❤️

926197
2023-05-03 07:56:33 +0330 +0330

لایک دادم

0 ❤️

926243
2023-05-03 15:30:49 +0330 +0330

تا نصفه خوندم ،ن اینکه بد باشه یا خوشم نیومد نه ولی خیلی طولانی بود.
یک نکته فقط,زیر تمام داستانها گفته شده اسم مستعار چرا؟
والا دیگه مسخره بازی هست، یا عوض نکنید یا اگر اینکارو کردی گفتن نداره که میگی، خب لنتی ا تو تمام داستانها هم یکی دو بار اسم واقعی را اشتباه میکنی و تایپ میکنید((میلاد__امید)) حالا یعنی هنر کردی مستعار گفتی؟؟؟؟
عجب
امضاء:اینجانب 😂

2 ❤️

926274
2023-05-03 21:46:18 +0330 +0330

****ممنون میشم بعضی دوستان دست به کیر نظر ندن حداقل جق شون تموم کنن بعد بیان نظر اونی که میگی تو داستان پشماشو زده ولی تو عکس پشم داره خب کصخل اون پشم شکمه نگا کن اون شکمه جقتو بزن که بتونی خوب ببینی.

2 ❤️

926322
2023-05-04 01:47:22 +0330 +0330

یه بیغیرت نیست ما زنشو جلو چشماش بکنیم

0 ❤️

926551
2023-05-05 20:52:24 +0330 +0330

خیلی بد نوشتی

0 ❤️

927305
2023-05-10 02:49:19 +0330 +0330

حالا امید بود یا میلاد ؟ بازم دمت گرم

0 ❤️

927464
2023-05-11 04:58:31 +0330 +0330

ممنون ازداستانت ولی مشتی کاری به راست و دروغش ندارم ولی به تعریف خودت ۴سری ازعقب وجلو زدی طرف رو بااون وضع آخرش وجود گذشتن ازیه شیشه عرق رو نداشتی .حالمو گرفتی میلاد جون راسته هرکی هرچی داره از پر قنداقش ه …

1 ❤️

928468
2023-05-17 14:24:29 +0330 +0330

من تا اونجایی خوندم که گفت میلاد جون باچشمات منو خوردی
بعد گفت امید بیا ازنزدیک ببین؟
خاااااارتو گاییدم
فقط همین

0 ❤️

928897
2023-05-20 04:34:39 +0330 +0330

خوب بود داستانت خیلی باهاش حال کردم از معدود داستان‌هایی بود که تا آخر خوندم تقریبا مثل داستان های شیوا بود با جزئیات گفتی ولی از مرز اضافه رد نشدی اگه به نمره باشه از 10 9.5 میدم اونم به خاطر دوسه تا اشتباه کوچیک

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها




آخرین بازدیدها