ماجرا با مریم (۱)

1401/11/29

سلام اسم من بهنامه ۳۷ سالمه قدم ۱۸۰ وزنم ۸۳ رنگ پوستم سبزه تیره و کارمند یه شرکت خدمات حسابداری هستم این خاطره ای که می نویسم مربوط به دو سال پیش هست و به جز اسامی تماما راسته اگه هم کسی باور نکرد اجباری ندارم
من ده سال قبل یعنی سال ۹۱ با یه خانواده کاملا مذهبی وصلت کردم علت وصلتم هم معرفی یکی از آشناهامون بود که کلی از خانواده عروس پیش مادرم تعریف کرده بود خانواده ما مثل اکثر خانواده های ایرانی قشر متوسط هم از نظر مالی و هم از نظر اجتماعی بودیم و قشر خانواده خانمم کلا مذهبی هستن به جز خانواده خواهرش واونا هم قشر متوسط از نظر مالی هستن
ما بیشتر اوقات که خانواده عمه خانومم هم برای مهمونی میومدن به خونه پدرزنم می اومدن در مورد سیاست حرف می زدیم
عمع خانمم دوتا پسر داره که پسر کوچیک بنام سعید
و پسر بزرگتر به نام مجید
سعید متاهله و یکسال زودتر از من ازدواج کرده و مجید هم مجرده اونا با داییشون که پدرزن بنده باشه بیشتر در مورد سیاست حرف می زنن و هرکدومشون دوست دارن حرف خودشون رو به کرسی بنشونن
و هرکی در بحث سیاسی کم می آورد از من هم کمک می گرفت چون من نظرم به نظر سعید و مجید نزدیک بود همیشه طرف اونا رو می گرفتم
سعید نسبت به فامیل خانواده مذهبی خانمم خیلی اروپایی تر بود و همیشه خانمش مریم خانم آزادتر تو فامیل رفت و آمد می کرد حتی پیش ما اکثرا روسری نمی کرد و این موضوع همیشه موجب طعنه و ناراحتی خانواده خانمم سعیده میشد
ما و آقا سعید بصورت جداگانه به خونه هم زیاد رفت و آمد می کنیم چون مریم خانم و آقا سعید نسبت به اون جماعت فامیل پدرزنم خیلی فهمیده تر بودن و ما هروقت چهار نفره مهمونی می گرفتیم همیشه مریم خانم پیش من بدون حجاب بود ولی خانمم سعیده روسری دو از سرش باز نمی کرد
مریم خانم یه بانوی واقعا بسیار زیبا با چشمهای درشت و قهوه ای رنگ لب و دهن خوش فرم و کوچیک داره و هیکل خیلی سکسی داره که سینه های برجسته و باسن بزرگ و قلمبه که هم از پهلو و هم از پشت خودنمایی میکنه تو کل فامیلشون اون یه سرگردن از بقیه زنها بالاتره فقط عیب کوچیکی که داشت تم صداش نسبت به قیافه ظریفش کلفتره میشه گفت صدای مردونه داره همیشه تو جمع و مهمونی با آرایش غلیظ حاضر میشه حتی تو مرگ مادر پدرزنم هم که مادربزرگ شوهرش هم میشد با آرایش غلیظ اومده بود که پدرزنم پشتش بد و بیراه می گفت .
دو سه سال از ازدواج ما گذشته بود و من صاحب یه دختر شدم و تصمیم گرفتیم یه جشن تولد حسابی برای دخترم بگیریم و تمام خانمها و دخترهای فامیل خودم و پدر زنم رو دعوت کردیم چون مجلس زنانه بود من دوربین فیلمبرداری رو دادم خانمم و خودم رفتم بیرون و شب وقتی تموم شده بود برگشتم
خانمم سعیده دوربین رو داد به من تا فیلم رو داخل کامپیوتر بریزم و با هم نشستیم فیلم رو نگاه کردیم
اکثرا همه با روسری بودن مریم خانم بازم بدون روسری بود و چیزی که نظر منو بیشتر جلب کرد دامن خیلی کوتاه و یه تیشرت کوتاهش بود که نافش بیرون مونده بود و بدن سفید و بلوریشو میشد دید
سعیده به من گفت قسمت رقص مریم رو کات کن بعد از ویرایش من دوربین رو خالی می کنم منم گفتم باشه اونم رفت تا شام درست کنه
فیلم رو نگاه کردم همه خانمها با روسری می رقصیدن و هیچ اهمیتی برام نداشتن کمی فیلم رو کشیدم جلوتر تا رقص مریم رو پیدا کنم
رسیدم به ابتدای فیلم رقص مریم که با آهنگ بابا کرم می رقصید که واقعا دیوونه کننده بود هنگام رقص یا سینه های بلورین که از یقه هفت تیشرتش زده بودن می لرزوند یا کون گردشو با عشوه خاصی می چرخوند
از دیدن رقص مریم یه حالت دیگه ای بهش پیدا کردم
من خام فیلم رو تو کامپتوتر هیدن کردم و فیلم ویرایش شده رو به سعیده نشون دادم و کامپیوتر رو خاموش کردم
بعد از شام رفتم حموم و به عشق مریم خانم یا جق اساسی زدم که حتی از جق زدنم براش لذت بردم
فکر و ذهنم فقط پیش اون بود و ما رفت و آمدی که به خونه سعید داشتیم ادامه دادیم
سعید و مجید قبلا کارخانه کیک و کوچه سازی داشتن که بعد از فوت پدرشون و بخاطر ریخت و پاش کلی بدهی آورده بودن واسه همین کارخانه رو از دست داده بودن برای همین سعید و مجید توی یک قنادی مشغول بودن چون شهر ما کوچیکه واسه همین سعید و مجید مدت ۲ سال رفتن تهران و اونجا یه مغازه قنادی زدن
چون محل اقامت خوبی نداشتن مریم خانم رو با خودشون نبردن و مریم خانم تو اون مدت با مادرزنش زندگی می کرد
یه روز خانمم با من گفت شب خونه عمم دعوتیم من میرم خونه بابام تو الهام دخترمون رو بردار عصر بیا خونه عمم شب رفتیم و شام خوردیم چون سعید و مجید خونه نبودن پدرزنم از کارشون تو تهران از مریم پرسید
اونم گفت درآمدشون اونجا خوبه ولی مشکل مسکن دارن که توی یه خوابگاه هستن
اون شب مریم کنار سعیده نشسته بود و پستهای اینستاشو به خانمم نشون میداد و اونا می خندیدن
من به مریم خانم به شوخی گفتم اگه چندتا جک خوب داری برای منم بفرست . اونم اسم آیدی منو از سعیده پرسید و چندتا جک خنده دار برام فرستاد
چند روز گذشت و من درخواست دنبال کردن تو اینستا براش فرستادم که اونم آنلاین شد و درخواست منو قبول کرد یه عکس از صورتش گذاشته بود رفتم چند تا پستهاشو لایک زدم اونم پستهای منو لایک زد
براش یه استیکر گل رز فرستادم که اونم اونو لایک کرد و یه عکس گل رز برام فرستاد منم پسندیدن رو زدم
تو اینستا بهش گفتم چه عکس زیبایی گذاشتید
جواب داد با چشمهای زیباتون می بینید فهمیدم که خیلی خوشش اومده و من چند تعریف از چشمها و صورت و اندامش فرستادم اونم جوابشو با تشکر جواب می داد بعد گفت فعلا میرم شام درست کنم با اجازتون بای منم بای نوشتم و از اینستا خارج شدم
چند روز گذشت ولی تو اینستا آنلاین نمی شد
یه ایستوری در مورد تولدش گذاشت که من زود یه سلام و تولدت مبارک براش فرستادم
تو خونه بیکار تنها بودم دلم می خواست خیلی باهاش چت کنم
مریم نوشت ممنون شما اولین نفری بودید که امروز منو سوپرایز کردید
نوشتم خواهش می کنم اگه قابل بدونید میخواستم یه کادو بهتون تقدیم کنم گفت نه مرسی بهنام راضی به زحمت شما نیستم اولین دفعه بود که منو تنها با اسم بهنام گفت منم بهش نوشتم مریم اگه قبول نکنی ازت ناراحت می شم گفت باشه حالا چی می خوای بدی
گفتم شماره کارتت رو بده تا بگم
چند بار طفره رفت ولی با خواهش تمنا شماره کارتشو فرستاد منم ۵ میلیون به کارتش زدم
یه استیکر تعجب فرستاد نوشت خیلی زدی منم نوشتم یه انگشتر از عوض من برای خودت بخر
نوشت چشم فقط بی زحمت برید طلا فروشی هرکدوم رو که انتخاب کردید آدرس بفرستید تا با سلیقه شما برم بخرم
دوباره ازم تشکر کرد و ما در مورد همسرمون صحبت کردیم اون گفت سعید دیگه رفته تهران به من توجه نمی کنه و منم دلداریش می دادم و در مورد چند مورد باهم چت کردیم و من چت رو بطرف موضوعات خصوصی بردم که چرا بچه دار نمیشید و غیره
مریم نوشت برای من هنوز زوده نمی خوام اندامم خراب بشه و ما در مورد زناشویی صحبت کردیم
من چند تا جک سکسی براش فرستادم اونم استیکر خنده و یه قلب فرستاد بهش نوشتم چه قلب قشنگی فرستادی اونم جواب داد قلب شما هم قشنگه
من جوابش نوشتم تو عمرم خانم به زیبایی و خوشگلی شما ندیدم خیلی جذاب هستید مریم از تعریف و تمجید من خوشش اومده بود و گفت شما لطف دارید

اون روز بازم رفتم حموم و جق حسابی زدم
اون روز من رفتم طلا فروشی و قیمت یه انگشتر رو پرسیدم و یه انگشتر ضریف پیدا کردم و آدرس و عکسشو به مریم فرستادم اونم آنلاین شد گفت یه ساعت دیگه میرم می خرمش
من رفتم دوساعت بعد یه پیغام اومد دیدم انگشتر رو کرده دستش و برام یه عکس از دستش فرستاده بود و تشکر کرده بود
منم نوشتم میشه از چهره قشنگتون هم برام عکس بفرستید دلم براتون تنگ شده نوشت الان نمیشه یه ربع دیگه می فرستم
نیم ساعت دیگه یه عکس آرایش شده صورتش فرستاد
زیرش نوشتم خیلی ماه شدی خیلی زیبا و خوشگلی عزیزم اونم نوشت بهنام تو تنها کسی هستی که از زیبایی من تعریف می کنی خیلی ازت ممنونم
نوشت برای جبران خوبیت فردا عصر بیا خونه ما مادرشوهرم رفته تهران پیش پسراش
از جمله آخرش خیلی شوکه شدم فکر نمی کردم به این زودیها به نتیجه برسم
یک روز گذشت و من به خانمم گفتم یه کار حسابرسی پیش اومده و برای ماموریت عصر قراره به تهران برم
و پیشش به ترمینال زنگ زدم و یه بلیط رزرو کردم سعیده که دید شب نمیام گفت منم ببر خونه بابام اینا شب اونجا بخوابم
تا سعیده و دخترم الهام رو بردم خونه پدرزنم برگشتم و رفتم آرایشگاه حسابی به موهام رسیدگی کردم و رفتم خونه یه بوز سفید و یه شلوار مشکی پوشیدم و کراوات مشکی زدم ساعت ۶ عصر رفتم دم درشون و زنگ رو زدم
آیفون تصویری داشتن در رو باز کرد و من رفتم تو داشتم کفشمو باز می کردم که در ورودی خونشون رو باز کرد و یه خوش اومدید گرمی به من گفت
سلام کردم و از پله ها رفتم بالا تا رسیدم جلوش دست سفید و و ظریفشو برای دست دادن بطرفم دراز کرد
منم دستشو گرفتم و مچ دستش رو کج کردم پشت دستشو جلو لبام بردم و پشت دستشو بوسیدم آروم آوردمش پایین مریم گفت واو مثل اروپایی ها رفتار می کنی من بهش گفتم با خانمهای محترم بلدم چطور رفتار کنم مریم منو به داخل راهنمایی کرد من رفتم رو کاناپه نشستم و سریع رفت آشپزخانه دوتا شربت پرتغال و چند تا شیرینی تو سینی آورد و گذاشت جلو من و رفت رو کاناپه روبرویی نشست خم شد یک لیوان شربت رو برداشت و به من اشاره کرد بفرمایید مریم لیوان شربت رو گذاشت وسط لبهای رژ زده اش و قلپ قلپ شربت رو خورد رژ قهوه ای رنگ رو لیوانش مونده بود منم شربت و شیرینی رو خوردم و ازش تشکر کردم
مریم و من در مورد زندگی و خانواده و کار اینا صحبت کردیم من واقعا هم خجالت می کشیدم و هم می ترسیدم که موضوع دیگه ای رو پیش بکشم ولی هر چی فکر میکردم چیزی بذهنم نمی رسید چونکه شروع کننده همیشه باید مرد باشه هیچ زنی پیشنهاد سکس به یه مرد رو نمیده حتی شوهرش باشه چه برسه به من که تازه از راه رسیده بودم
من در مورد کارخانه که از دست داده بودن ازش پرسیدم اونم جواب داد که بله ما خیلی ول خرجی کردیم من خودم دختر ارباب زاده هستم و پدرم بخاطر اینکه اینا کارخانه داشتم منو به سعید داد ولی متاسفانه ورشکست شدیم الانم مستاجریم و وضع مارو بهتر خودتون می بینی
گفتم مریم خانم شخصیت آدم هیچ وقت با مادیات عوض نمیشه بنظرم شما الانم یک ارباب زاده هستید و شخصیت بالای شما منو پیش شما کوچیک می کنه
مریم محکم خندید گفتم مگه چیز خنده داری زدم
گفت شما خیلی با شخصیت هستید که اینجور فکر می کنید خوش بحال سعیده که شوهر آقایی مثل شما داره
مریم یه دامن مشکی بالای زانو پوشیده بود و تی سرت یقه دار و آستین رکابی پوشیده بود و یه پاشو رو پای دیگش انداخته بود و در مورد پدر و مادرش با من صحبت می کرد
دیگه دیدم یواش یواش صحبتهامون تموم میشه بهش گفتم ازش پرسیدم تو خونه پدر مادرتون نوکر داشتید؟
اونم با لبخند گفت داشتیم ولی کلمه نوکر که نه پرستار یاحقوق بگیر الان میگن. الانم خونشون مستخدم دارن چون پدر مادرم عادت به کار ندارن برای منم اوایل سخت بود ولی رفته رفته عادت کردم
یه فکری به نظرم رسید قبول کنه میتونم بهش برسم گفتم یه تقاضای دارم اگه قبول کنی خیلی خوشحال میشم گفت بفرما گفتم یه بازی بکنیم حوصلمون سر نره بازی ارباب رعیتی بازی کنیم بلدی؟
گفت نه نشنیدم تا حالا چطوری هست گفتم شما ارباب میشید و من برده هرچی دستور بدید من باید اجرا کنم و اگه نتونستم شما منو تنبیه می کنی و اگه شما کاری نتونستید پیدا کنید من ارباب میشم فقط قانون این بازی اینطوره که حتی یه کلمه هم نباید تکراری باشه
گفت باشه الان کی ارباب باشه گفتم شما چون خانمها مقدمن خندید گفت باشه گفتم شروع کن
بهم گفت چی بگم آخه چیزی بنظرم نمی رسه بهش گفتم ارباب من هرچی دوست داری امر کن یع خنده ای کرد گفت چه جالبه خوب پاشو برو ظرفها رو بشور نهار خوردم هنوز تو سینک ظرفشویی موندن
گفتم چشم ارباب من رفتم آشپزخونه دگمه مچ دستم رو باز کردم و بلوزم رو تا آرنجم تا کردم دادم بالا و شروع کردم به شستن ظرفها مریم هم داشت می خندید گفت آقا بهنام شوخی کردم گفتم اولین اخطار رو گرفتی نباید خجالت بکشید دستوری که میدی باید سرحرفت باشی دوتا اخطار بگیری سوختی من ارباب میشم تند تند ظرفها رو شستم و گذاشتم رو کابینت گفتم حالا امر دیگه بگید ارباب خوشگلم با خنده گفت تو حموم هم رخت دارم برو بشور ببینم بلدی اگه نشوری تنبیهت می کنم گفتم چشم گفتم پس با اجازه رفتم داخل حموم س چهار تا بلوز و شلوار داخل سبد لباس بود خواست شورت و سوتینشو دربیاره که من نبینم سریع از دستش گرفتم گفتم بازم می خوای خطا کنی ایندفعه هم شلوارمو تا بالای زانو تا زدم و دادم بالا و نشستم اونا رو شستم و رسیدم به شورت و سوتین که رنگشون زرد و سبز راه راه بود واقعا هم سوتین و هم شورتش جنسش نرم بود قبل از شستن شورتش گرفتم جلو دماغم یه استشمام بلندی تو کشیدم و شستم و لباسها رو بردم رو بند رخت انداختم برگشتم دستم رو گذاشتم رو سینم گفتم امر دیگه ارباب زیبای من . مریم گفت به اتاق خواب رخت منو مرتب کن رفتم اتاق خوابشون یه عکس زیبای بزرگ با لباس عروسیش رو دیوار نصب شده بود بالشها رو کوبیدم و گذاشتم و پتو رو بلند کردم و انداختم رو تختخواب مرتبش کردم گفتم امر دیگه بگید یه کم فکر کرد دیگه کار دیگه نداشت گفت برو یه چهار پایه تو حموم که روش نشسته بودی لباسها رو می شستی بیار بگم رفتم آوردم گذاشت زیر پاهاش گفت بیا کف پامو ماساژ بده چهار پایه رو آروم بلند کردم و پاهای کوچلو و سفید رو گذاشتم رو چارپایه اول انگشتای پاشو ماساژ میدادم بعد کف پاشو با انگشت شصتم می مالیدم و بعد نوبتی پاهاشو ماساژ میدادم انگشتاشو یکم بالاتر کرد گفت انگشتای پامو میک بزن
فهمیدم که تو کارش وارده میخواست منو برده خودش کنه واقعا یه حس لذت بخشی برام داشت انگشتهای پاشو نوبتی وارد دهنم می کردم و وسط انگشتاشو لیس میزدم کیرم داشت یواش یواش بلند میشد
گفتم ارباب من از بردت راضی هستی ؟ گفت اره ساق پاهام رو هم ماساژ بده دوتا دستمو بردم پشت ساق پاهاش و شروع کردم به ماساژ دادن ساقهای خیلی پر و خوش حالت و نرمی داشت از بالا تا پایین کف دستمو می کشیدم دیگه فهمیدم که اونم حشری شده بود فقط ساق پاهاشو دست می کشیدم تا خودش اجازه بده بازی رو به هم نزنم گفت دستمو ماساژ بده بلند شدم دست راستشو دودستی تو دستام گرفتم و شروع کردم به ماساژ دادن وقتی به سرشانه های دستش می رسیدم با دستم شونه شو فشار میدادم
دیگه حال و صداش تغییر کرده بود گفت دستام بسه بیا پشت و کمرم رو ماساژ بده گفتم ارباب من تشریف بیارید رو کاناپه بخوابید انجام بدم آروم تو گوشم گفت ماساژ دادنت عالیه گفتم ممنون که از کار غلامتون راضی هستید به شکم رو کاناپه دراز کشید و من با دو دست اول با نوک انگشتهای شصتم اطراف ستون فقراتش رو با فشار دادن بالاوپایین می بردم و شونه های زیر گردن رو می مالیدم و از زیر بغلها و کمرش رو با کف دستم مالش میدادم مریم یه آه قشنگی کشید گفت اوف چه حالی میده چه برده خوبی هستی
گفتم ممنون ارباب من گفت یه کم پایین تر برو اونجام هم ماساژ بده فهمیدم که باسنش رو می گفت با چنگ کشیدن به لمبه های کونش ماساژ میدادم وای چه نرم و تپل بودن حسابی کیرم شق شده بود ولی بازم مقاومت می کردم کمرش رو داد بالا و دامنش رو کشید بالا انداخت پشت کمرش گفت رونهامو بمال گفتم چشم ارباب من اگه گفته بودی ماساژ بده سوخته بودی من ارباب میشدم پشت رونهاشو ماساژ میدادم و روتا انگشت شصتم رو بالای رانها گذاشتم و هر دستمو روی یه رونش گذاشتم و هردو دست دو تو رانهای خوش فرم و سفیدش میکشیدم و هردو انگشت شصتم رو به چوچولش می رسوندم و دوباره پایین می آوردم ۱۰ یا ۱۵ باری که انگشتام به چوچولش خورد دیدن کسش مرطوب شده و نوک انگشتام لیز شده بود
مریم نفسهای تندی می کشید بهم گفت اونجامم … شورتش رو آروم پایین کشیدم دستمو بردم وسط پاهاش کونشو یه کم بالاتر داد یه کس سفید کوچیک زد بیرون چوچولش گوشتش یه کم دراز بود که فهمیدم خیلی با کسش ور رفته واسه اینه دستمو بردم وسط پاهاش کس نرم شو براش مالیدم و چوچولش رو بین دوتا انگشتم می گرفتم و یه فشار آروم میدادم
دیگه صدای آه و نالش دراومده بود دستشو آورد رو کیرم گذاشت و فشار داد
گفتم اربابم هرچی بخواید همون میشه گفت اینو دربیار بخورمش گفتم چشم با اجازه شما پس سریع بلند شد نشست و زیپ شلوارم رو کشید پایین دستش رو برد زیر شورتم و شکاف زیپم کیرمو درآورد سر کیرمو گذاشت تو دهنش. لبش و دهنش کوچیک بود واسه همین سر کیرم دور لبشو پر کرد و شروع کرد سرشو میک زدن طوری میک میزد که حس میکردم مایع اولیه کیرم رو با ولع می خوره بعد دهنش رو باز کرد و تا نصفه کیرمو قورت میداد و در میآورد یه کم برام ساک زد و بلند شد و لب به لب شدیم کیرم تو دستش بود و محکم فشارش میداد و لبهامون هم تو هم قفل شده بود گفت لخت شو و بشین رو زمین منم سریع لباسهامو در آوردم جلوش نشستم اومد بالا سرم ایستاد پاهاشو از هم باز کرد و سرمو تو کسش فشار داد منم براش لیس می کشیدم زبونمو تو کسش فرو می کردم دیگه اه و نالش بلندتر شده بود
گفت برو رو کاناپه بخواب خوابیدم و کیرمو گرفتم دستم اومد رو کیر من سوار شد کیرمو داد تو اولش چون حسابی تنگ بود نمی رفت توش ولی چند بار خودشو بالا پایین کرد کیرم تا تهش رفت داخل کسش و خودشو رو کیرمن جلو عقب می کرد چه کس تنگ و داغی داشت گفت تا بهت نگفتم حق نداری ارضا بشی
گفتم چشم خودش رو روکیرم بالا پایین می کرد کیرم تا تهش می رفت تو و تا نصفه خارج میشد و فقط آه و اوف میگفت از زیر کتفش گرفتم و روی سینم خوابوندمش و محکم تو بغلم فشارش میدادم و به کمک پا هام و کمرم از پایین هم با کیرم محکم تو کوسش فشار میدادم و درش می آوردم
کسش حسابی آبکی شده بود و صدای شلپ شلپ مایع کسش با کیر من دردآومده بود تو همون حال لب به لب شدیم تو گوشم آروم گفت چه چیزی بودی الان تو اربابم هستی .
گفتم پس پاشو سجده بخواب از روم بلند شد و منم بلند شدم خودشو حالت سجده رو کاناپه انداخت رفتم پشتش فشار دادم رفت تو یه آه بلندی هم کشید تو این مدل کسش حسابی برام تنگ بود چون کیرم نسبت به کسش کلفت تر بود وقتی می کشیدم بیرون با زور می اومد و میرفت توش حسابی تنگ بود و البته چون اندامش نسبتا لاغر بود دستم رو بردم زیر زانوهاش و یه دستم رو گذاشتم زیر سینش و تو همون حالت بلندش کردم دست راستش رو انداخت دور گردنم و من از زیر رانهاش گرفتم و تو هوا براش تلمبه میزدم اینطوری کیرم تا ته کسش میرفت تو و اونم تو حالت خودش رو بالا پایین می کرد تو همون حالت بردمش تو اتاق خواب و انداختمش رو تخت .
گفتم به پشت بخواب و پاهاتو بنداز رو شونهام اونم گفت چشم پاهاشو انداختم رو شونه هام و دستامو به حالت ستون کنار سینه هاش گذاشتم کیرمو کردم تو کوسش و شروع کردم به تلمبه زدن تو عین حالت میشه هردو طرف کیر و کس هم نگاه کنند منم نگاه می کردم مریم هم سرشو بالا کرده بود به کسش نگاه می کرد کیرمو تو تهش میکردم و تا کلاهکش بیرون می آوردم مریم تند تند نفس می زد و آه و اوف می گفت و صورتش حالت سوزش و درد به خودش داشت بهش گفتم درد داری گفت نه خیلی خوشم میاد ادامه بده
نیم تنمو بلند کردم به زانو نشستم و جفت پاهاشو به یه طرف شونم انداختم و تو یه دستم جفتشون گرفتم دوباره کیرم کردم حسابی لیز بود با یه حرکت تا تهش میرفت لبهای کناری کسش رو تو بغل کیرم حس می کردم هربار که تلمبه میزدم سینه های خوش فرمش که به سینش خوابیده بود بالا و پایین می شد خودم رو رو تخت انداختم تا یه کم کیرم خنک بشه و زود ارضا نشه مریم یه غلت زد و دوباره روی من قرار گرفت
از کیر گرفت و نشست روش و دوباره کسش رو رو کیرم میسایید از کمرش گرفته بودم و بهش کمک می کردم تا خسته نشه مریم یه آه بلندی کشید و یه لرزه به بدنش اومد و شل رو من افتاد منم از لمبه های کونش گرفتم و تند تند تلمبه زدم داشت آبم می اومد گفتم داره میاد چکارش کنم کسش رو به کیرم فشار داد گفت بریز توش نترس حامله نمی شم منم محکم بغلش کردم و با فشار زیاد تو کسش خالی کردم کیرم تو کسش نبض میزد و اسپرم خالی می کرد تو همون حالت لب به لب شدیم و ده دقیقه تو بغل هم خوابیدیم
با دستم موهاشو نوازش کردم گفتم عالی هستی بهترین لحظات عمرم بود مریم هم گفت منم همینطور اینطور ارضا نشده بودم کاش شوهرم تو بودی
بازم لب تو لب شدیم و نمی خواستیم از هم جدا بشیم
مریم گفت تا کی می تونی اینجا باشی
گفتم تا فردا عصر می تونم گفتم میرم ماموریت
درحالی که از رو کیرم بلند میشد دستش رو برد زیر کسش تا آب نیاد بیرون سریع رفت حموم و در رو از پشت بست آب سفیدکسش رو بدنه کیرم مونده بود به دستم اون آب رو چلوندم و به سینه هام مالیدم و بلند شدم کیرم نیم شق بود صدای شرشر آب از حموم می اومد رفتم در حموم رو زدم با موهای خیس سرش رو آورد بیرون گفتم اجازه میدی منم بیام مریم گفت الان ارباب تویی هرچی امر کنی بیا تو هردو خنده کنان رفتیم حموم لخت مادرزاد بودیم و زیر دوش همدیگه رو بغل کردیم اولین با بود که من مریم رو بدون آرایش میدیم چون آب گرم تمام آرایش مریم رو شسته بود بهش گفتم مریم تو بدون آرایش هم زیبایی میدونستی
گفت چه فایده فقط تو زیبایی منو دیدی بقیه نه گفتم همین کافیه دیگه من تمام بدن مریم رو لیف کشیدم و اونم بدن من رو . یه هوله مردونه اونجا بود پوشیدم اومدم بیرون اونم اومد بیرون .
من به یه پیتزا فروشی زنگ زدم و دوتا پیتزا و نوشابه و سالاد به آدرس سفارش دادم یک ساعت بعد غذا رو آوردن و مریم رفت با یه بطری زرد رنگ اومد از نوشته رو جلدش فهمیدن که ویسکیه
مریم گفت ما اکثرا شام رو با ویسکی می خوریم اهلش هستی ؟ گفتم اوایل قبل از ازدواج می خوردم ولی الان با خانواده اینا نمیشه گفت اره خیلی سخته با خانواده ای که هم فرهنگ تو نیستن زندگی کنی
ما شام رو با ویسکی خوردیم و ویسکی منو خیلی زودتر از مریم گرفت چون اون نسبت به من ظرفیت بیشتری داشت من تو لیوان اول مست شدم ولی مریم تو لیوان دوم مست کرد
یه آهنگ گذاشت و با هم رقصیدیم مریم رقص ماکارینا رو خیلی خوب می رقصید و آهنگهای خارجی رو کلا خیلی خوب می رقصید بعد یه آهنگ ملایم گذاشت ما تانگو رقصیدم تو بغل هم بودیم من دستم دور کمرش بود اونم دستش پشت کتف به چشمهای هم نگاه می کردیم و پایین تنمون رو به هم می ساییدیم
تا یک ساعت همونطوری تووبغل هم رقصیدیم
من اون روز نمی خواستم تموم باشه ولی عقربه ها مثل برق می رفتن موقع خوابیدن بود و ما هنوزم مست بودیم مریم رفت لباسهاشو جلوومن در آورد و یه پیراهن خواب طوری مشکی پوشید زیرش شورت سوتین نداشت منم فقط با یه شورت رفتم تختخواب پتو رو انداختیم روی خودمون و بطرف یکدیگه مثل آهن ربا جذب شدیم تن مریم مثل یه تنور داغ بود
پهلو به پهلو خوابیدیم بهش گفتم امشب می خوام همسرت باشم اونم منو تو بغلش گرفت و محکم خودشو به من چسبوند انگشتری رو به من نشون داد گفت معلومه همسرتم اینم از حلقه ازدواج
دوباره لب تو لب شدیم اون شب رویایی ما تا صبح نخوابیدیم دو سه نوبت سکس کردیم که حتی نوبت دوم از کون هم کردم هردفعه نیم ساعت یا بیشتر طول می کشید
داشتم حاضر میشدم که برم مریم گفت به سعیده غیرت داری گفتم چطور مگه ؟ مگه سعید به تو غیرت نداره گفت چرا یه کم داره ولی بفهمه باهم خوابیدیم ناراحت نمیشه چون اون این فانتزی رو داره فقط ما دنبال یه زوج مناسب و مطمئن هستیم تا ضربدری کنیم البته منظورم شما نیست فقط یه سوال بود
گفتم غیرت دارم ولی اگه تو بخوای یکبار مشکلی نیست فقط من نمی تونم بگم باید خودت که باهم صمیمی هستی بگی
ازم تشکر کرد و تا دم در بدرقم کرد پشت در یه لب تو لب اساسی کردیم و من خداحافظی کردم رفتم خونه کسی خونه نبود تا ظهر خوابیدم و عصر رفتم دنبال بچه ها
پایان قسمت اول

نوشته: 1xbet


👍 13
👎 9
44001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

915753
2023-02-18 02:12:23 +0330 +0330
  • آقای عزیز…آقای محترم…هزاربار گفتیم اول خاطره کیریتون از شمایل و چهره تون نگید…از وزن نگید…توی داستان بهمون نشون بده …هزار بار گفتیم نگیددددددد این داستان یا این خاطره تخمی واقعیه!!! خودمون تشخیص میدیممممممممم…
    خاطره تکراری ارسال نکن…یه بار برات نوشتم نظرمو…تکراری نفرست عزیزه من…ای بابا…جیو میخوای ثابت کنی! الان ملت بیان فحشت بدن خوشت میاد…شما خاطره تکراری ارسال نکنی فک میکنی سایت استاپ میشه؟
1 ❤️

915755
2023-02-18 02:13:46 +0330 +0330

تکراریه

1 ❤️

915763
2023-02-18 03:01:15 +0330 +0330

خیلی خوب بود

0 ❤️

915767
2023-02-18 03:31:14 +0330 +0330

تکراریه فقط اسم اون زن عوض شده

2 ❤️

915781
2023-02-18 07:15:13 +0330 +0330

واسه تولدت مهمونی زنونه گرفتی بعد تو مهمونی زنونه همه روسری سرشون بود؟!!!

0 ❤️

915802
2023-02-18 09:11:53 +0330 +0330

عالی بود عالی
یکی از بهترین داستان هایی بود که خوندم و بیصبرانه منتظر ادامه داستان هستم ❤💜

0 ❤️

915832
2023-02-18 13:56:36 +0330 +0330

مریم خانم تو اون مدت با مادرزنش زندگی میکرد از کی زنها مادرزن دارن 😎؟

0 ❤️

915833
2023-02-18 14:03:28 +0330 +0330

برو بی هوا بهش بگو: «حالا درسته ما یادمون میره بگیم، “زمین ِدلمان دور کهکشانِ چشمانِ شما می‌چرخد…” ولی این دلیل نمیشه شما فکر کنی چشمات قشنگ نیست».

0 ❤️

915848
2023-02-18 17:39:23 +0330 +0330

اون اوایل گفتی مریم هم بامادرزنش زندگی میکرد احتمالا منظورت مادرشوهر بود چون زن که دیگه مادرزن نداره.
دوم گفتی قسمت چوچولش بزرگ بود معلوم بود با کسش خیلی ور رفته.
بایدبگم اشتباه فکرکردی چون اندام زن یا واژن دچارتغییرنمیشه شاید سوراخ واژن بخاطر زایمان طبیعی گشاد بشه اما اون پوست دوطرف چوچول وقسمسمت بالا تا وسط واژن درواقع چندمدل داره که همه خانمها بلاخره هرکدوم یکی از اون مدل ها دارن ویکیش همین که گفتی شکل واژن و پوست بیرونی بزرگ وکشیده دارن مثل یه گوشت یاپوست اضافی که از دوطرف اویزونه.طبیعتش همونه ومحاله باور رفتن تغییری کنه.

0 ❤️

915857
2023-02-18 18:36:05 +0330 +0330

این داستانو چندهفته پیش
یکی دیگه ارسال کرده بود سکس بازن برادر خانمم حالا رفتی کپی کردی

0 ❤️

915858
2023-02-18 18:58:08 +0330 +0330

کیرم تو این نوشتنت. حوصلم سر رفت . من رز فرستادم لایک کرد اون رز فرستاد پسندیدم و کیر خر. دیگه انقدر آب بستن تو یه داستان ندیده بودم

0 ❤️

915870
2023-02-18 23:36:27 +0330 +0330

همون جلقت بزنی بهتره کوس کش خان

0 ❤️




آخرین بازدیدها