روزی روزگاری من بودم و این جهان کیری .
بچه بودم . حدودای … سال . رفته بودیم خونه خاله م برا وقت گذرونی .
اسم دختر خالم نيلو بود و هست و احتمالا تا آخر عمرش خواهد بود . شاید اگه بگم دختر خالم که دقیقا هم سن من بود ظاهرا خیلی کنجکاو و ماجراجو و حشر تشریف داشت که بفهمه زیر زیپ شلوار ما مردا چیه . منم که از اون بچه هایی بودم که اگه میگفتن یه راز رو نگه دار یعنی تا آخر دنیا نگه میداشتم و قابل اطمینان بودم چون اینو خودش فهمیده بود دیگه . البته ما هر از گاهی با هم جنگ های خونی هم داشتیم ولی اون روز … هیچوقت یادم نمیره .
چن ساعتی تو فکر خشتکم که بود و منم نمیدونستم . طرفای عصر بود که گفت بیا بریم تو اتاق کارت دارم . اتاق داداش بزرگاش بود ولی یه اندازه خیلی کوچیک داشت . دستم رو کشید و برد .
منم تعجب کرده بودم و گفتم خییییلی عجیبه . چی کار داره یعنی ؟ بعد یهویی واسه این که یه بهانه ای جور کرده باشه و به خیالش منم که خرم گفت : یه بازی جدید بلدم بیا تا بازی کنیم . اینجوریه که من شلوارم رو می کشم پایین تو هم بکش پایین . اولش از ترس مامانم گفتم نه ولی منم که تعجب و کنجکاوی داشت میترکوندم گفتم باشه . خلاصه اولش من کشیدم پایین و چشمش به کیر کوچول موچول من افتاد . با یه نگاه معنا داری نگاش میکرد ولی من در کمال تعجب اصلا شق نشده بودم . بعد بهش گفتم نوبت توئه وگرنه من میکشم بالا . قبول کرد و اونم شلوارش رو زیییرت کشید پایین . ناگهان چشمم خورد به یه مثلث زیبایی که با یه خط سیاه و پر رمز و راز ، منتظر یه مکتشف مث من بود . منم یه حس مور مور و حشر بهم دست داد و ضربانمم رفته بود بالا . چون اگه مامان و خالم میفهمیدن کارمون زار بود زار …
خلاصه که نه ادامش
بعد این که کامل براندازش کردم بهش نزدیک شدم و دلم میخواست ( یه حسی بهم میگفت بلیسمش چون به نظرم خوشمزه میومد ) ولی از سنگینی بار این اتفاق و این که هر لحظه ممکن بود مامان و خالم سر برسن و در اتاق رو باز کنن و اینکه اصلا این کار بهداشتی نیس رفتم عقب و شلوارم رو دادم بالا و زیپ رو کشیدم و اونم کشید بالا و رفتیم بیرون .
یه ساعتی به فکرش بودم و هوس و غریزه جنسی امونم رو بریده بود …
دل رو زدم به اقیانوس و رفتم سراغش بهش گفتم بریم همون بازیه دوباره … اونم که خوشحال و متعجب شده بود قبول کرد و دوباره رفتیم تو همون اتاق .
اول من کشیدم پایین و بعدش هم اون با یه کمی مکث و بررسی دیداری کیرم کشید پایین . یکم به هم نزدیک شدیم چون یه دو متری از هم فاصله گرفته بودیم و هر دو ایستاده بودیم . کیرم داشت خیلی با حوصله شروع میکرد به بلند شدن . یه حس شگفت انگیز داشت از درونم بیدار میشد … منم دیوونه شده بودم . بهش گفتم : خوشمزست انگاری . میخوام لیسش بزنم تمیزه ؟ اونم خندید و گفت آره من خوب تو دستشویی شستمش . یه ذره بوش کردم و یه بوی ملایمی میداد که پنجاه پنجاه حس خوب و بد رو بهم القا میکرد منم به حرفش اعتماد کردم ولی اول برای امتحان و ریسک نکردن از بالای خط کوسش ، همونجایی که معمولا این موقع ها پف میکنه و باد داره ، یه چن تا لیس زدم تا قبل از شروع خط کوسش . حس معمولی بهم داد و زیاد راضی نشدم . بعدش یهویی خندید و گفت من تمیز نشستمش موقع شاشیدن . منم که یهویی شوکه شده بودم خشکم زد . دوباره خندید و گفت : نترس الکی گفتم خوب شستمش .
منم از یه طرف کیرم راست شده بود و هوس و شیطون ولم نمیکردن و از اون طرف ترس از لو رفتنمون ولم نمیکرد . یکم فک کردم و گفتم میریم طبقه پایین ادامه بازی رو اونجا میکنیم که گفت اونجا فرش نیست و نمیتونیم بشینیم پس بریم بالای راه پله های پشت بوم . اگه کسی اومد صدا پاش میاد و سریع شلوارامون رو میپوشیم . قبول کردم و رفتیم به سوی تجربه ای شگفت و استرس زا …
رفتیم پشت در ورود به پشت بوم نشستیم و شروع کردم به لیسیدنش . چشماش رو موقع لیسیدن بسته بود و گاهی یواشکی دید میزد و چشماش رو بهم میفشرد . می گفت وای چه خوبه ادامه بده . یکم که گذشت خسته شدم از این کار . یهو نيلو گفت نوبت منه دیگه حالا باید با شنگولت بازی کنم من . حرفی نزدم . نيلو گفت وایسا سرپا . منم پاشدم وایسادم . کیرم درشت و سفت شده بود . یعو دیدم از وسط درازای طویلش کیرم رو گرفته . با شک و ابهام یه نوک زبون زد به نوک کیرم و شل بودن پوست و گوشتش رو با داغیش احساس کرد . یهو گفت : دستشویی که رفتی شستیش ؟ منم که نشسته بودم کیر کرم دارم رو گفتم نه . گفت برو بشورش تو دستشویی و بیا بالا . رفتم و حسابی شستمش . رفتم پیشش که یهو صدای خالم اومد .
خالم : نيلو کجایی ؟ رفت پایین سمت اتاق بزرگه که مال خودش بود و گفت داریم باری میکنیم . خالم گفت : سر و صدا نکین من و خاله ت یه ذره بخوابیم . نيلو گفت : باشه صدا نمی کنیم .
اومد بالا دوباره و شلوارم رو این بار خودش کشید پایین . با دستش محکم کیرم رو گرفت و وقتی خنکی شسته شدن رو روش احساس کرد گفت : حالا نوبت منه که امتحان کنم . نوک کیرم رو کرد تو دهنش . یهو خون و رگ های کیرم به شدت سر کیفم آوردن . بعد زبونش رو دور نوک کیرم که تو دهنش بود چندین دور چرخوند و نوک کیرم رو از دهنش کشید بیرون . گفت : مزه ش یه جوریه . بعد یهویی گفت : میخوام همش رو بخورم ببینم چه مزه ای هست . که یه دفعه چشمش به تخم های کوچول موچول افتاد که زیر کیرم برا خودشون در حال استراحت بودن . گفت این گردی ها چی هستن دیگه ؟
منم گفتم نمیدونم . بیخیال شد و دهنش رو حسابی باز کرد و سانتی متر به سانتی متر با دهنش کیرم رو برد داخل دهنش و یهو رسید به آخرش . بعد درش آورد و گفت خوشمزه س چقدر !!! دوباره کرد تو دهنش تا آخر …
بعد یهو احساس کردم یه چیز نرمی زیر کیرم هست و حسابی آبداره . متوجه شدم که زبونش هست . یهویی دیدم نیلو داره خیلی یواش یواش کیرم رو تو دهنش عقب و جلو میبره . خلاصه همینجوری ادامه داشت تا این که یهو دیدم کیرم داره احساس لذت بیشتری بهم میده و خیلی سفت و داغ تر شده . به نيلو گفتم خیلی خوبه یکم سریع تر عقب و جلوش کن تو دهنت . از چشماش فهمیدم که خوشحال تر شده و یهو همه چیز به نظرم خیلی سریع تر شده بود و احساس فوق العاده ای کبهم میداد . لب خیس و نرمش رو پوست نازک و رگ های باد کرده کیرم جلو و عقب میرفت و خون رو تو کیرم پمپاژ میکرد و تخمامم دیگه آب دهن نيلو خیسشون کرده بود . کیرم دیگه داشت از شدت محبت و هیجان منفجر میشد . یهو نيلو نصف کیرم رو از دهنش آورد بیرون و نصفه دیگه رو به ساک زدن ادامه داد که دیدم احساس تخلیه داره بهم دست میده ولی فهمیدم که با احساس تخلیه شاش کاملا متفاوته و حسش فوق العاده ست . به نيلو گفتم یکم تند تر بخور . که یهو احساس کردم کیرم از عمق اتصال به بدنم در حال تکون خوردن های پمپاژی سریع تو دهن نيلو هس . احساس تخلیه شدن سریع بهم دست داد و بعد احساس کروم یه مایع به شدت داغ از کیرم داره فوران میکنه . یهو دیدم نيلو تعجب کرده و کیرم داره تو دهنش شل میشه و اون احساس بعد از چند ثانیه تموم شد و یه هوف بلند کشیدم . نيلو سریع کیرم رو از تو دهنش در آورد و فکر کرد منی تو دهنش شاش هست . بعد کیر من رو یه برانداز کرد و دید دور و بر نوک و طول کیرم پر آب دهن و یه مایع لزج و شل و سفیده . یه ذره دهنش رو مزه مزه کرد و
چیزی نگفت ولی هرچی کرم کیر خورده بود رو ریخت بیرون و بعد با ناراحتی و نگرانی گفت : شاش کردی تو دهنم ؟ منم که اولین بارم بود این احساس جدید رو تجربه میکردمهیچی نگفتم . نيلو گفت : مزه ش شیرینه مثل شیر میمونه . منم گفتم بازی تموم شد ؟ گفت : آره . منم شروع کردم پوشیدن شلوارم رو و نيلو هم رفت دستشویی دهنش و صورتش رو شست و بعدشم من رفتم و خودم رو شستم . بعد یه ربع دیدم منو صدا کرد تو اتاقش . رفتم و گفت : بازی جدیده رو دوست داشتی ؟ منم گفتم آره خیلی کیف میده . اونم گفت : پس بعدا دوباره بازی میکنیم . مزه شاشت خیلی خوب بود . من گفتم : این بازی رو از کجا یاد گرفتی ؟ اونم که میخواست منو بپیچونه گفت : از تو مدرسه . ولی به هیچ کس نباید بگی . منم گفتم قبوله و بعدش به هم قول دادیم و نزدیکای غروب بود که من و مامانم برگشتیم خونه …
این داستان ادامه دارد …
خواهشمندم اگه این داستان رو که بر اساس واقعیت زندگی بنده نوشته شده دوست داشتین با لایک و کامنت و فالو و سابسکرایب (🤣) منو حمایت و تشویق کنین .
اگه هم دوست نداشتین لطفا فقط دیسلایک . ممنون از خوانندگان عزیز .
نوشته: M.R.R.P
روت نشدی بگی بزرگ بودیم ماهمه داشتیم ولی فکر نکنم تو اون سن بچه ای بخواد بخوره یه شیطنتی داشتی ولی پیاز داغشو زیاد کردی کیرم تو کون نشستت
چرا اصرار دارید ی یکسری چیزا قبول کنیم مثل سن بچه بودن ینی 4تا 11 سال نهایتش اون زمان آب منی کجا بود دختری که هیچ چیزی ندیده شهوتش کجا بود کسشعر نباید لااقل
نوجوون که بودم دختر خالم چند بار گفت من عاشقتم ، ولی همیشه پسش زدم حتا حالا هم پسش میزنم ولی حالا میبینم که انگار اشتباه کردم😂😂😂
منتظرم ببینم توهماتت تا چه حد قراره ما رو به گا بده.